بسوی ظهور(17):رجعت امیرالمومنین(ع) در آخرالزمان در کتاب مقدس
یکی از روحانیون مسیحی به نام ج. ب. گالیدون در آغاز سده بیستم میلادی، در کتاب خود با عنوان یادداشتی بر عهد عتیق و عهد جدید کتاب مقدس (1980: ج 2) مینویسد:
یکی از روحانیون مسیحی به نام ج. ب. گالیدون در آغاز سده بیستم میلادی، در کتاب خود با عنوان یادداشتی بر عهد عتیق و عهد جدید کتاب مقدس (1980: ج 2) مینویسد:
در سوره ی انعام خداوند متذکر میشود که سنت و قانون الهی این است که قبل از آمدن عذاب آسمانی، امتها توسط خداوند دچار مشکلات و بلایا از قبیل خشکسالی، قحطی، سیل، زلزله، جنگ، بیماریهای مسری و مانند آن میگردند تا به اشتباه خود پی ببرند و از گناهان توبه کنند، ولی امتها متنبه نمیشدند، سپس خداوند آنها را دچار مکر و سنت استدراج یعنی رفاه، آسایش و انواع نعمت میکرد تا بخوبی در غفلت و گناهان فرو بروند و آنگاه عذاب الهی بطور ناگهانی، همه ی منحرفان و نسل آنان را ریشه کن میکرد[1]
در کتاب مقدّس ابواب مختلفی، بنام انبیاء بنی اسراییل موجود است که کتاب های آسمانی، آن رسولان الهی می باشد، که در آنها به موضوع آخرالزمان و نشانه های ظهور منجی موعود پرداخته شده، و با آیات و روایات اسلامی تطابق دارند.
در قرآن کریم آمده است که ما در کتاب زبور، به داود نبیِ وحی کردیم، چنانکه قبل از او به موسی(ع) در تورات وحی کرده بودیم که زمین را بندگان صالح خدا به ارث خواهند برد: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون»[1]
با توجه به روایات فراوان شیعه و سنّی، ظهور حضرت عیسی(ع) مصادف و مقارن است با ظهور حضرت مهدی عج، بنابراین نشانه های ظهورحضرت عیسی(ع)، همان نشانه های ظهور حضرت مهدی عج خواهد بود.
«پس عیسی از هیکل بیرون شده برفت و شاگردانش پیش آمدند تا عمارتهای هیکل را بدو نشان دهند، عیسی ایشان را گفت آیا همه این چیزها را نمیبینید هر آینه به شما میگویم در اینجا سنگی بر سنگی گذارده نخواهد شد که به زیر افکنده نشود، و چون به کوه زیتون نشسته بود شاگردانش در خلوت نزد وی آمده گفتند به ما بگو که این امور کی واقع میشود و نشان آمدن تو و انقضای عالم چیست
امام صادق(ع) در روایتی طولانی علّت تأخیر در ظهور و طولانی شدن غیبت را شبیه تأخیر هفت مرتبه ای عذاب در قوم حضرت نوح میداند. که خداوند به جهت عمل به وعده ی خودش مبنی بر استخلاف و استقرار مومنان در زمین وهلاکت منحرفان، هفت مرتبه وعدهاش را به تأخیر انداخت تا مومنان از مدعیان جداسازی و پاکسازی و در روز عذاب نابود گردند.
خداوند متعال به اهل ایمانی که اهل تقوی و عمل صالح هستند وعده استخلاف و وراثت در زمین داده است، بنابراین کفار، منافقین و مومنانی که اهل تقوی و عمل صالح نباشند، مصداق این وعده الهی نخواهند بود، و در حکومت مهدوی حضور نخواهند داشت و نحوه استخلاف و وراثت مومنان در امت اسلام به عینه مانند استخلاف مومنان در امت های گذشته است بدین صورت که این وعده الهی با نابودی و ریشه کن شدن مجرمان در آخرالزمان با آمدن عذاب استیصال محقق میشود، و سپس مومنان جانشین آنان میگردند و زمین و منافع آن را از آنان به ارث خواهند برد:
قرآن کریم تأکید میکند بر اینکه حوادث و گرفتاریهایی که برای امت های گذشته اتفاق افتاده، به عینه برای امت اسلام هم تکرار خواهد شد:
"قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبین"
در حدیث قدسی خداوند متعال فرمود: «لا اله الا الله» دژ و قلعه ی محکم من است، هر کس به آن وارد شود از عذاب دنیوی و اخروی در امنیّت خواهد بود، و در حدیث قدسی دیگر که به منزله ی تفسیر آن است فرمود: ولایت علی بن ابیطالب، قلعه ی محکم من است، و ورود به آن باعث امنیّت میگردد. [1] مفهوم آن این است که اکثریت امت اسلام، به دلیل خروج از ولایت امیرالمومنین دچار عذاب دنیوی و اخروی میگردد. در آیات 204 تا 214سوره ی بقره به همین مطلب پرداخته شده است.
همه ی پیامبران از طرف خدا مأمور بودند ابتدا به مبارزه با شرک و طاغوتها بپردازند، پس همه ی آنها سیاسی بودند و اگر کسی از این سیاست انبیاء، یعنی اجتناب از طاغوت عدول کند، اهل دوزخ است زیرا به بزرگترین گناه کبیره و تنها گناهی که مورد شفاعت قرار نمیگیرد یعنی شرک مبتلا شده است:
إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً »[3]
امام خمینی (ره): «آن چیزى که میخواستم امروز عرض کنم این است که در ولادت حضرت رسول- صلى اللَّه علیه و آله- قضایایى واقع شده است، قضایاى نادرى به حسب روایات ما و روایات اهل سنت وارد شده است که این قضایا باید بررسى بشود که چى است.
پروفسور هانری کربن - مستشرق فرانسوی - در ملاقاتی که با علامه طباطبائی داشته، می گوید:
«به عقیده من مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهیه را میان خدا و خلق، برای همیشه، نگهداشته و بطور استمرار و پیوستگی ولایت را زنده و پا برجا می دارد. تنها مذهب تشیع است که نبوت را با حضرت محمد صلی الله علیه وآله و سلم - ختم شده می دارند، ولی ولایت را که همان رابطه هدایت و تکمیل می باشد، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده می داند.
فرزند استاد عرفان امام خمینی ( آیت الله نصرالله شاه آبادی ) نقل می کنند
قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران آشوب و جنگ است، به ویژه در خوزستان. سر تمام نخل های خرما یا قطع شده بود یا سوخته بود.
در سابق گفتیم «لا اله الا الله» به معنای این است که فقط خداوند را اطاعت کنید، در زمان حضور پیامبر و عصر نزول وحی، اطاعت از خدا، با اطاعت از رسول و پس از رحلت پیامبر اکرم، با اطاعت از جانشین او و امام معصوم ممکن میشود، امّا در زمان غیبت امام معصوم که ارتباط با ایشان ممکن نیست، اطاعت از خداوند و انجام دستورات دین از طریق کسانی ممکن خواهد بود که به دستورات الهی از طریق روایات معصومین علم داشته باشند و نیز باید عدالت و تقوی داشته باشند تا بر اساس هوای نفس حکم نکنند.
مگر حضرت بقیةالله به من خلاف میفرماید؟! شاه باید برود.
مرحوم حجت الاسلام سید محمد کوثری (ره)( روضه خوان مراسم های امام خمینی) نقل مینماید:
یک روز من در منزل آقای آیت الله فاضل لنکرانی، از استادان حوزه علمیه قم بودم. و یکی از فضلای مشهد آنجا بودند.
صاحب کتاب «الصحاح» میگوید: عبودیت در اصل عبارت است از خضوع و ذلّت، و عبادت همان اطاعت و فرمانبرى میباشد.[1] بنابراین معنای «لا اله الا الله» این میشود که فقط خداوند را عبادت و اطاعت کنید و غیر خدا را عبادت و اطاعت نکنید، یعنی «اطیعوا الله و لاتطیعوا غیره».
محمدی گلپایگانی با اشاره به اینکه امیدوارم این ابتکار در سراسر کشور توسعه پیدا کند، بیان داشت: یکی از رسمهایی که حضرت آقا آن را رعایت میکنند و مقید به انجام آن هستند، دیدار با خانواده شهداست.
در بسوی ظهور(1و2) بیان شد که خلاصه ی همه ی تعالیم انبیاء در«لا اله الاالله» خلاصه میشود، خلاصه ی قرآن، تورات، انجیل و زبور در همین یک کلمه است، لذا پیامبر اکرم فرمود: برترین علم و دانش از میان همه ی دانش ها، فهم «لا اله الا الله » میباشد، زیرا ریشه ی درخت دین و اساس همه ی معارف و تعالیم انبیاء خلاصه در همین کلمه ی طیّبه است، و اگر کسی این کلمه را نفهمید، به هیچ وجه سایر معارف را بدرستی نخواهد فهمید و کلید فهم قرآن، در فهم آن نهفته است: