بسوی ظهور

مهدویت و آخرالزمان از منظر ادیان ابراهیمی

بسوی ظهور

مهدویت و آخرالزمان از منظر ادیان ابراهیمی

بسوی ظهور

امیرالمومنین (ع): «هرکس در ذلّت فراگیری دانش، ساعتی صبر نکند، در ذلّت جهل، تا ابد، باقی خواهد ماند.»

حوادث ماه محرم درسال ظهور

پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۴۰ ب.ظ

بالاخره با پیگیرى حوادث آخرین ماههاى غیبت حضرت مهدى علیه السّلام به آخرین روزها رسیدیم و مىتوانیم چشمانتظار آن وعده الهى باشیم که در قرآن به مؤمنان و مستضعفان زمین و صالحان داده شده و امام باقر علیه السّلام به عشق آنروز فرمودند:

أما إنی لو أدرکت ذلک لاستبقیت نفسی لصاحب هذا الأمر[1].

اگر آن عصر را درک کنم از جان خویش براى حضرت مهدى علیه السّلام محافظت مىکنم (خودم را براى او نگاه مىدارم)[2].

حوادث این ماه را در دو بخش روز فجر مقدس و باقى این ماه بررسى مىکنیم:

الف) فجر مقدس و صبح موعود

آنگونه که از احادیث برمىآید به دنبال حوادثى که طى ماههاى پیش در جهان رخ داده، حدود هفت نفر از عالمان دینى و همراهان آنها[3] از نقاط مختلف عالم اسلام و بلاد اسلامى رو به سوى حجاز کرده و مخفیانه به دنبال حضرت مهدى علیه السّلام مىگردند تا با ایشان بیعت کنند. در این اثنا هم حضرت حجت علیه السّلام همانند حضرت موسى علیه السّلام از ترس آنها که تعقیبش مىکردند رو به سوى مدینه کرد[4]. از مدینه خارج شده و رو به مکه مکرمه نمودهاند و از دست سپاهیان سفیانى بدانجا پناهنده مىشوند و پس از ایشان هم سیصدوسیزده یار و یاور ایشان از نقاط مختلف جهان بىآنکه باهم قرارى از قبل گذاشته باشند در مکه جمع مىشوند تا نهضت جهانى خویش را آغاز کنند.

صبح شنبهاى که مصادف با عاشوراست حضرت پس از طلوع آفتاب، پشت مقام حضرت ابراهیم علیه السّلام دو رکعت نماز به جا مىآورند، میان رکن و مقام ایستاده و اولین خطبه غرّاى خویش را به گوش جهانیان مىرسانند و پس از معرفى خویش مردم را به بیعت دعوت مىکنند و جبرئیل علیه السّلام که در آن زمان به شکل پرندهاى سفیدرنگ بر ناودان کعبه ایستاده، اولین کسى است که با ایشان بیعت مىکند و به دنبال آن هم سیصدوسیزده یاور شریف حضرت و باقى مؤمنان و صالحانى که به مکه آمدهاند تا به یارى حضرت بپردازند و همگى آماده جهاد و شهادتند. اینها مجموعا دههزار نفر سپاهیان حضرت را تشکیل مىدهند و با حضرت پیمان مىبندند.

یونس بن ظبیان نقل مىکند که امام صادق علیه السّلام فرمودند:

شب جمعه، خداوند متعال ملکى را به آسمان دنیا مىفرستد. وقتى که فجر طلوع کرد، آن ملک بر عرش خدا که بالاى بیت المعمور قرار گرفته مىنشیند و براى هرکدام از پیامبر و حضرت على و امام حسن و امام حسین علیه السّلام یک منبر نورانى، مىگذارد و ایشان هم از آنها بالا مىروند و ملایکه و پیامبران و مؤمنان هم در مقابل ایشان جمع مىگردند و به دنبال آن درهاى آسمان گشوده مىشود و پس از زوال خورشید[5] پیامبر، صلّى اللّه علیه و آله، مىفرمایند: بار پروردگارا! این وعدهاى که در کتاب خویش دادى و گفتى:

«خداوند به آن دسته از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده داده است که آنها را همانند پیشینیان ایشان حاکمان زمین و دین مرضى خویشیعنى اسلام مسلط و خوف آنها را به آرامش تبدیل کند.»

پس از ایشان ملائکه و پیامبران هم، چنان مىگویند. آن چهار نور مقدس به سجده مىافتند و حضرت (رسول، صلّى اللّه علیه و آله،) باز مىفرمایند: پروردگارا غضب نما که حریمت دریده شد و برگزیدگانتشهید و بندگان صالحت خوار گشتند. پس خداوند آنچه را که بخواهد مىکند که آنروز معلوم است.

احادیثى را که اشاره به این حادثه بزرگ دارند مىتوان در چند دسته خلاصه کرد:

1. روز قیام و نقطه آغاز نهضت جهانى حضرت

شنبهاى را که مصادف با عاشورا شده است برخى احادیث روز ظهور حضرت برشمردهاند:

ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمودند:

 (حضرت مهدى علیه السّلام) در روز عاشورا که روز شهادت سید الشهدا علیه السّلام است، قیام مىکنند. گوییا در آن شنبهاى که عاشورا در آن واقع شود، همراه او هستم. درحالىکه بین رکن و مقام ایستاده جبرئیل در مقابل ایشان، براى بیعت ندا در دهد و شیعیان حضرت، زمین را با طى الارض زیر پا مىنهند و از اطراف و اکناف عالم (به سرعت) جمع شده و با ایشان بیعت مىکنند و خداوند هم به وسیله او جهان را مملو از عدالت مىکند آنگونه که آکنده از ظلموجور گشته است. [6].

 

على بن مهزیار هم از امام پنجم علیه السّلام نقل کرده است که:

کأنی بالقائم یوم عاشوراء، یوم السبت قائما بین الرکن و المقام[7].

گوییا با حضرت مهدى علیه السّلام در روز شنبهاى که عاشورا است و بین رکن و مقام ایستاده هستم.

2. جمع شدن یاران حضرت در مدتى کوتاه

امام صادق علیه السّلام در این رابطه به مفضل بن عمر، فرمودند:

ایشان به تنهایى ظهور مىکنند و به تنهایى به سوى کعبه رفته و وارد آن مىشوند و به تنهایى شب را سپرى مىکنند. پاسى از شب که گذشت و چشمها را خواب در ربود جبرئیل، میکائیل و دیگر ملائکه درحالىکه به صف ایستادهاند، بر ایشان نازل شده و جبرئیل به حضرت عرضه مىدارد:

سرور من! گفتهات مقبول و امرت نافذ است.

حضرت هم دستشان را به چهره او کشیده و [این آیه را تلاوت] مىفرمایند:

«حمد و سپاس از آن خداوندى است که وعدهاش را در مورد ما محقق و ما را وارث زمین کرد که در هرکجاى بهشت که خواستیم مسکن گزینیم؛ آه که چه اجر عملکنندگان، خوب [و زیبا] است.»

سپس میان رکن و مقام ایستاده و فریاد کشیده و مىفرمایند:

اى جمعیت یاران و نزدیکان من و اى کسانى که خداوند آنها را براى یارى من از پیش از ظهورم بر پهنه گیتى ذخیره کرده بود! مطیعانه به سوى من آیید.

فریاد حضرت به گوش آنها مىرسد، درحالىکه برخى از آنها در محراب و برخى هم در رختخواب و در شرق و غرب عالم پراکندهاند.

همین یک فریاد را همگى مىشنوند و آن را اجابت مىکنند. به یکپلک بر هم زدن همهشان در مقابل آن حضرت بین رکن و مقام قرار مىگیرند. خداوند هم در پى آن به نور امر مىکند و آن هم ستونى از آسمان تا زمین کشیده مىگردد و هرمؤمنى بر سطح زمین است آن نور را طلبیده و نور هم به درون خانهاش مىتابد و نفوس مؤمنان از آن نور شادمان مىگردند، هرچند نمىدانند که حضرت مهدى علیه السّلام ظهور کردهاند و این نور چیست. سپس آن سیصدوسیزده تن که به تعداد صحابه پیامبر اکرم، صلّى اللّه علیه و آله، در جنگ بدر مىباشند درحالىکه در مقابل حضرت ایستادهاند، صبح خویش را آغاز مىکنند.

باز در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام چنین نقل شده است:

هنگامى که به حضرت مهدى علیه السّلام اذن [ظهور] داده شود، خداوند متعال را به اسم اعظمش (نام عبرانى خداوند متعال) خوانده و سیصد و سیزده یار ایشان همانند جمع شدن ابرهاى پاییزى به گرد ایشان مىآیند که آن پیشقراولان یاران حضرتند که برخى از آنها شبانه از بستر خود جدا مىشوند تا صبح در مکه باشند و برخى از آنها در طول روز آشکارا بر ابرها سوار مىشوند که حضرت نام آنها و پدران و نسبهایشان را مىدانند.

مفضل بن عمر که راوى این حدیث هم است، مىپرسد: کدام یک از این دو ایمان بالاترى دارند؟ حضرت پاسخ مىدهند:

آنکه روز بر ابرها سیر مىکند و آنهایند که ناپدید مىشوند و این آیه در شأن ایشان نازل شده است:

«هرجا که باشید خدا همهتان را مىآورد و جمعتان مىکند».[8] و[9].

ابو بصیر هم از ایشان چنین روایت مىکند که:

آنها سیصد و سیزده مرد[10] به تعداد اهل بدر هستند که خداوند متعال همه آنها را در یک شب جمعه در مکه جمع مىکند و صبح همگى به نزد ایشان در مسجد الحرام مىآیند و احدى از آنها [از آمدن] تخلف نمىکند. در کوچههاى مکه به راه مىافتند تا منزلى براى سکونت خویش بیابند. اهالى مکه از ورود این افراد ناشناس تعجب مىکنند چراکه از ورود هیچ قافلهاى جهت حج و عمره و یا تجارت خبرى نبوده، لذا بعضى از آنها به هم مىگویند: جمعیتى را امروز دیدیم که تا به حال آنها را ندیده بودیم که [آنگونه از ظاهرشان پیداست] از یک شهر و بیابان [از یک نژاد و تیره و قبیله] نیستند نه شترى دارند و نه هیچ وسیله دیگرى.

آنها که مشغول این صحبتها هستند و به درهاى (خانههاى) خود نزدیک مىشوند مردى از قبیله بنى مخزوم، وارد مىشود از مردم عبور مىکند و به نزد رئیس آنها مىرود و مىگوید: دیشب خواب عجیبى دیدم که از آن مىترسم و قلبم پریشان گشته است. رئیس به او مىگوید: خوابت را تعریف کن. مىگوید ابرى از آتش را دیدم که از اعماق آسمان نمایان شد و مدام پایین مىآمد تا اینکه به کعبه رسید و دور آن چرخى زد. در آن ابر ملخهایى با بالهاى سبزرنگ بود و آن قدر که خدا خواست،[11] به دور کعبه طواف مىکردند. سپس به شرق و غرب پریدند و به هیچ شهرى نمىرسیدند، مگر آنکه آن را مىسوزاندند و از هیچ آبادى گذر نمىکردند، جز آنکه آن را منهدم مىنمودند. از خواب پریده و بر خود لرزیدم. الآن هم پریشان و ترسانم. مردم [به او] مىگویند: ما آنها را دیدهایم و بیا به نزد فلان مرد ثقفى برویم، تا خوابت را تعبیر کند.

پس از آنکه خواب را براى مرد ثقفى تعریف کرد، او هم مىگوید:

[خواب] عجیبى دیدهاى! دیشب لشکرى از لشکریان خداوند، وارد شهرتان شده است که شما را یاراى مقاومت در برابر آنها نیست.

مىگویند: عجیب است؛ آنها را امروز دیدهایم و سپس آنچه را دیدهاند به او گزارش مىکند و از نزد او مىروند. تصمیم مىگیرند که بر آنها یورش برند حال آنکه خداوند دلهایشان را پر از ترس و هراس از ایشان گردانیده است.

برخى به بقیه دستور مىدهند: در مورد آنها عجله نکنید. آنها که تا کنون مرتکب هیچ منکرى نشدهاند و خلافى از آنها دیده نشده. شاید برخى از آنها، همقبیلهاى شما باشند؛ اگر چیزى از آنها دیدید بعد شما مىدانید و آنها. این جمعیتى که ما مىبینیم اهل عبادتند و چهرههاى خوب [و نورانى] دارند، مضاف بر اینکه آنها در حرم امن الهى هستند که تا وقتى کسى مرتکب خلافى نشده باشد، در امان است. آنها هم که عملى انجام ندادهاند که بهانه جنگ با آنها را فراهمکرده باشد.

سرپرست مردم که مردى از قبیله مخزوم است مىگوید: ما که مطمئن نیستیم این جمعیت پشتوانهاى (اعم از نیرو و امکانات) نداشته باشند. اگر [چنین ذخیره و عقبهاى داشته باشند و این مجموعه] به آنها ملحق شوند، حقیقت وجودى و عظمت نیرویشان مشخص مىشود [و خواب دوستمان تعبیر گشته و نمىتوانیم بر آنها فایق آییم]. حال که از حیث نیرو و امکانات در سطح پایینى هستند و پیش از آنکه نیروهاى کمکى به آنها ملحق شوند، حمله کنید. آنها به نزد شما در مکه آمدهاند و به سرورى مىرسند و مطمئنم که خواب این رفیق شما درست است. [فعلا هم] شهرتان را گواراى وجودشان قرار دهید [بگذارید در شهر باشند و هرچه مىخواهند بکنند] و بنشینید و نظرات و شرایط موجود را بررسى کنید.

شخصى از میان آنها مىگوید: اگر نیروهاى کمکى آنها هم مثل خودشان باشند که ترس ندارند آنها که نه اسب و مرکبى دارند و نه سنگرى که بدان پناه برند به علاوه که آنها در اینجا غریبند اگر سپاه آنها بیایند، اول به آنها حمله مىکنید و [شکست دادن آنها] به راحتى نوشیدن آبى گواراست.

تا پاسى از شب گذشته مشغول این صحبتها هستند و خداوند خواب را بر گوشها و چشمهایشان مسلط مىکند [لذا براى خوابیدن پراکنده مىشوند] و دیگر پس از آن تا فردا اجتماعى نخواهند داشت تا اینکه حضرت مهدى علیه السّلام قیام کنند. [حضرت و یارانشان هم] چنان یکدیگر را ملاقات مىکنند که گویى از یک پدر و مادرند و صبحاز هم جدا شده بودند و شب به هم رسیدهاند[12].

قابل ذکر است که دوازده تن از اصحاب در میان باقى یاران جایگاه ویژه و ممتازى دارند که آنها پیش از بقیه به حضرت مىپیوندند و لیکن در انتها همگى پروانهوار به گرداگرد آن شمع پرنور الهى جمع گشته و مىگردند تا به زودى جهان را از برکات وجودى خویش بهرهمند سازند[13].

3. اولین خطبه حضرت مهدى علیه السّلام پس از ظهور

صبح شنبه عاشوراى موعود که بناست حضرت ظهور کنند وارد مسجد الحرام مىشوند و دو رکعت نماز رو به کعبه و پشت به مقام به جا مىآورند و پس از دعا به درگاه الهى به نزدیک کعبه رفته و با تکیه بر حجر الاسود رو به جهانیان کرده و اولین خطبه تاریخى خویش را پس ازحمد خداوند و سلام و صلوات بر آستان باعظمت پیامبر اکرم و خاندان بزرگوارشان سلام اللّه علیهم اجمعین، ایشان چنین انشا مىکنند:

اى مردم! ما براى خداوند [از شما] یارى مىطلبیم و کیست که ما را یارى کند؟ آرى ما خاندان پیامبرتان محمد مصطفى، صلّى اللّه علیه و آله، هستیم و سزاوارترین (نزدیکترین) مردم نسبت به خدا و ایشان. هر کس با من در رابطه با آدم محاجه کند من سزاوارترین [و نزدیکترین] مردم نسبت به اویم و همینطور راجع به نوح و ابراهیم و محمد، صلّى اللّه علیه و آله، و دیگر پیامبران و کتاب خداوند که به هرکدام از دیگر مردم اولى هستم. مگر خداوند متعال در کتابش نفرموده است:

«به درستى که خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید خاندانى که برخى از آنها از بعضى دیگرند و خداوند شنوا و داناست».

من بازمانده آدم و ذخیره نوح و برگزیده ابراهیم و عصاره وجود محمد، صلّى اللّه علیه و آله، هستم.

... هرکس درباره سنت رسول اللّه، صلّى اللّه علیه و آله، با من محاجه کند، من سزاوارترین مردم نسبت به آن هستم.

هرکه امروز کلام مرا مىشنود، به خداوند متعال قسم مىدهم که به غایبان [این سخنان را] برساند، به حق خداوند متعال و رسول گرامیش و حق خودم از شما مىخواهم [به ما رو کنید] که من حق قرابت و خویشاوندى رسول اللّه، صلّى اللّه علیه و آله، را بر گردن شما دارم که شما ما را یارى کنید و در مقابل آنها که به ما ظلم مىکنند، حمایت کنید که اهل باطل به ما دروغ بستند.

... از خدا بترسید و خدا را درباره ما در نظر داشته باشید ما را خوار نکنید و یاریمان کنید تا خداوند متعال شما را یارى کند.

سپس حضرت دستهایشان را به آسمان بلند کرده و با دعا و تضرع این آیه را به درگاه الهى عرضه مىدارند:

أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ[14].

«کیست آنکه وقتى شخص مضطر دعایش کند، او را پاسخ داده و بدى را از او برطرف کند؟»

4. انصار (یاوران) و بیعت ایشان با حضرت

پس از آنکه حضرت گفتار خویش را به پایان مىبرند، پلیسها و شرطههاى حرم تلاش مىکنند که ایشان را همانند نفس زکیه به شهادتبرسانند و یا حداقل اسیر کنند که اصحاب حضرت قدم پیش نهاده و شر آنها را از امام علیه السّلام دفع مىکنند. جبرئیل هم پشت کعبه به عنوان اولین نفر با امام علیه السّلام بیعت مىکند و پس از او سیصد و سیزده تن یار حضرت و دیگر یاوران با ایشان عهد و پیمان مىبندند.

امام صادق علیه السّلام به مفضل به عمر فرمودند:

اى مفضل! حضرت مهدى علیه السّلام پشتش را به حرم مىکنند و دستش را که سفیدى خیرهکنندهاى دارد، جهت بیعت دراز مىکند و مىفرماید: این دست خدا و از سوى خدا و به فرمان خداست و سپس این آیه را تلاوت مىکنند:

«آنها با تو بیعت مىکنند در حقیقت با خدا بیعت کردهاند دست قدرت الهى مافوق قدرت آنهاست و هرکه بیعتش را بشکند به ضرر خودش است».

اولین کسى که دستش را مىبوسد، جبرییل است و به دنبال اوملائکه و نجباى اجنه و سپس، برگزیدگان صبح در مکه و مردم مىگویند این مردى که اطراف کعبه است، کیست؟ و این جمعیتى که با او هستند کیانند و آن نشانه بىسابقهاى که دیشب دیدیم چه بود؟ که این جریان حولوحوش طلوع آفتاب اتفاق مىافتد. [15]

امام باقر علیه السّلام هم مىفرمایند:

کأنی بالقائم یوم عاشوراء یوم السبت قائما بین الرکن و المقام بین یدیه جبرائیل ینادی البیعة للّه فیملؤها عدلا کما ملئت ظلما و جورا[16].

گوییا با حضرت مهدى علیه السّلام هستم؛ در روز عاشورایى که شنبه است. درحالىکه بین رکن و مقام ایستاده است، جبرئیل ندا مىدهد:

بیعت براى خداست (البیعة للّه) پس خداوند [زمین] را همانگونه که پر از ظلموجور شده است، مملو از عدالت مىکند.

محمد بن مسلم هم از آن حضرت نقل کرده که فرمودند:

گوییا جبرییل به صورت پرندهاى سفید درآمده و اولین مخلوقخداوند است که با آن حضرت بیعت مىکند و پس از آن سیصد و سیزده نفر بیعت خواهند کرد. هرکه در این مسیر امتحان خود را پس داده باشد، در آن ساعت مىآید که برخى در رختخوابشان ناپدید مىشود که حضرت على علیه السّلام فرمودند: «ناپدید شدگان در رختخوابهایشان» و این گفته الهى است که:

«در خیرات باهم مسابقه دهید که هرکجا باشید، خداوند همه شما را مىآورد.»

منظور از خیرات در این آیه ولایت ما اهل بیت است.

مفضل بن عمر هم از امام صادق علیه السّلام چنین روایت کرده است:

خداوند متعال جبرئیل علیه السّلام را مىفرستد تا اینکه به نزد او بیاید بر حطیم[17] در نزدیک کعبه فرود آمده و به او مىگوید: به چه دعوت مىکنى؟ حضرت مهدى علیه السّلام او را باخبر کرده و جبرئیل هم مىگوید:

من اولین کسى هستم که با تو بیعت مىکنم دستت را دراز کن. پس دستش را بر دست حضرت (به نشان بیعت) مىکشد. سیصد و اندى مرد هم به نزد او مىآیند و با او بیعت مىکنند. او هم آنقدر در مکهمىماند که ده هزار نفر اصحابش جمع شوند و پس از آن به سوى مدینه حرکت مىکند.

و امام باقر علیه السّلام بنابر نقل جابر جعفى مىفرمایند:

یبایع القائم بین الرکن و المقام ثلاثمائة و نیف، عدة أهل بدر فیهم النجباء من أهل مصر، و الأبدال من أهل الشام، و الأخیار من أهل العراق[18].

بین رکن و مقام سیصد و اندى به تعداد اهل بدر با حضرتش بیعت مىکنند و در میان آنها نجیبان مصرى و ابدال شامى و اخیار عراقى دیده مىشوند.

مفاد این پیماننامه و بیعت را حضرت على علیه السّلام چنین بیان کردهاند:

از یارانش پیمان مىگیرد که: دزدى و زنا و فحاشى به هیچ مسلمانى نکنند، خون کسى را به ناحق نریزند و تنها به حریم دیگران جفا و تجاوز نکنند و به خانهاى حمله نبرند و تنها به حق و به جا، افراد را بزنند، هیچ طلا و نقره و گندم یا جویى را [براى خویش] انبار نکنند، مال یتیم را نخورند و به آنچه نمىدانند شهادت ندهند و هیچ مسجدى را خراب نکنند آنچه را که مستکننده است، ننوشند؛ خز و ابریشم نپوشند و در مقابل طلا سر فرود نیاورند، راه را نبندند و ناامن نکنند، همجنسبازى نکنند، گندم و جو را انبار نکنند و به کم راضى و طرفدار پاکى و گریزان از نجاسات باشند و امر به معروف و نهى از منکر کنند و لباسهاى خشن بپوشند و خاک را متکاى خویش سازند و آنگونه که شایسته خداوند است در راهش جهاد کنند. آن حضرت خود هم متعهد مىشود که همانند آنها قدم برداشته و لباس بپوشد و سوار مرکب شود و آنگونه باشد که آنها مىخواهند و به کم راضى باشد و به کمک خداوند متعال جهان را همانطور که از جور پر شده است، از عدالت آکنده سازد، خداوند را آنگونه که شایسته است عبادت کند و هیچ حاجب و دربانى اختیار نکند.

5. ندا و فریاد به نام حضرت مهدى علیه السّلام

پس از اتمام مراسم بیعت جبرئیل علیه السّلام برخاسته و به نام حضرت در دنیا بانگ مىزند.

ابان بن تغلب از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است:

اولین کسى که با حضرت مهدى علیه السّلام بیعت مىکند جبرئیل است. به صورت پرندهاى سفیدرنگ فرود آمده و با ایشان بیعت مىکند. سپس یک پایش را روى کعبه، پاى دیگرش را روى بیت المقدس مىنهد و با صدایى گویا و فصیح ندا درمىدهد:

فرمان خداوند رسید. درباره آن شتاب نکنید. [19]

ذیل دو آیه:

وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ* یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ[20].

«با دقت بشنو آن روزى که منادى از جایى نزدیک ندا درمىدهد آن روز که آن صداى به حق را بشنوید، همان روز خارج شدن است».

امام صادق علیه السّلام فرمودند:

ینادی مناد باسم القائم و اسم أبیه علیهما السّلام، و الصیحة فی هذهالآیة صیحة من السماء، و ذلک یوم خروج القائم علیه السّلام[21].

منادى به نام حضرت مهدى و پدرشان علیه السّلام ندا دردهد و منظور از صیحه در این آیه، فریادى آسمانى است و آن، روز [زمان] خروج [و قیام] حضرت مهدى علیه السّلام است.

در ادامه حدیث سابق الذکر که سهل (شهر) بن حوشب از رسول اللّه، صلّى اللّه علیه و آله، نقل کرده، آمده است:

در ماه رمضان، صدایى خواهد بود و در شوال، جنگ و در ذى الحجه، قبیلهها باهم مىجنگند و در ذى الحجه، حاجیان تاراج مىشوند و در محرم منادى از آسمان ندا دردهد: آگاه باشید فلانى که برگزیده خداوند در میان آفریدگانش است. سخنانش را بشنوید و اطاعت کنید. [22]

مفضل بن عمر هم از امام صادق علیه السّلام در این رابطه، روایت کرده است:

در آن روز (عاشورا) وقتى خورشید طلوع کرد و نورافشانى نمود، کسى از قرص خورشید به زبان عربى فصیحى، خطاب به مردم و بر ایشان فریادى مىکشد که تمام آنها که در آسمانها و زمینها هستند، مىشنوند: «تمام مخلوقات! این مهدى آل محمد، صلّى اللّه علیه و آله، است» و او را به نام و کنیه جدش رسول اللّه، صلّى اللّه علیه و آله، و نسبش مىخواند و گوش هر زندهاى این صدا را مىشنود. تمام مخلوقات در بیابان و شهرها و دریاها و خشکیها بدان روى مىکنند و باهم در این رابطه گفتگو مىکنند و از هم درباره آنچه شنیدهاند مىپرسند. [23].

   لازم است این مطلب را متذکر شویم که از مجموعه احادیثى که تاکنونبرشمردیم، چنین     برمىآید که سه نداى آسمانى در مورد حضرت شنیده مىشود.

نداى اول: در ماه رجب که خود، سه نداست.

نداى دوم: در ماه رمضان (شب بیست و سوم (قدر)- صیحه آسمانى).

نداى سوم: در ماه محرم (روز عاشورا که روز قیام است).

پس از این ندا و بیعتى که انجام مىشود، حضرت مهدى علیه السّلام کاملا بر مکه مسلط شده و در آنجا منتظر مىمانند تا سپاهیان ده هزار نفرى ایشان، همگى در اطراف ایشان جمع شوند.

ب) فرو رفتن در بیابان (از علایم حتمى ظهور)

سفیانى که از ظهور حضرت مهدى علیه السّلام خبردار شده است، سپاهى را به سوى حجاز گسیل مىدارد. آنها روز دوازدهم محرم به مدینه مىرسند. فرمانده این سپاه از قبیله کلب است که به او خزیمه مىگویند. چشم چپش نابیناست و روى مردمک چشمش پرده ضخیمى وجود دارد. در مدینه به خانه ابى الحسن اموى ساکن مىشود. سپاه اموى سه روز در مدینه مىمانند و آن شهر را غارت مىکنند و کشتارگاههایى برپا کرده و خون اهالى آنجا را بر زمین مىریزند و مردان را کشته و زنان و دختران را اسیر مىکنند؛ منبر رسول اللّه، صلّى اللّه علیه و آله، را خرد کرده و قبر شریفشان را منهدم مىکنند. حیوانات و مرکبهاى آنها در مسجد مبارک پیامبر، صلّى اللّه علیه و آله، سرگین مىاندازند!!! پس از آن سپاه سفیانى از مدینه به قصد جنگیدن با تازهواردان مکه و به هم آوردن سروته جریان نوظهور حضرت مهدى علیه السّلام خارج مىشود به خاطر شدت و نحوه تخریب اینسپاه احادیث ما آن را به سیل تشبیه کردهاند[24]. این سپاه در میانه راه به بیابان بیداء که بین مکه و مدینه واقع شده است مىرسند[25]. لشکریان شب پانزدهم محرم، به این منطقه مىرسند و شب را در آنجا بیتوته مىکنند. خداوند متعال به جبرئیل علیه السّلام فرمان داده و او هم فریادى از سر خشم و غضب بر آنها مىکشد که اى بیداء (بیابان)! این جمعیت ستمگر را در خود فرو بر. زمین هم آنها را با تمام سلاحهایشان مىبلعد که تنها دو نفر که از قبیله جهینه هستند و ملقب به بشیر و نذیر مىشوند، نجات مىیابند ولى در عینحال جبرئیل علیه السّلام بر صورت آنها چنان سیلى مىزند که چهره هردو به عقب برمىگردد.

بشیر به دستور جبرئیل به خدمت حضرت مهدى علیه السّلام رفته و خبر هلاکت لشکر سفیانى را به ایشان مىدهد و سپس به دست آن حضرت توبه مىکند و حضرت هم مرحمت کرده و او را به حالت اولش برمىگردانند.

نذیر هم براى انذار و برحذر داشتن سفیانى، به شام مىرود و او را هم از این جریان خبردار مىکند و پس از آن خود مىمیرد.

مکه پس از این جریان امنیت خویش را باز مىیابد و احدى از پادشاهان و فرمانروایان جرأت نمىکند که به قصد جنگیدن با این جمعیت تازه وارد مکه، بدانجا رو کند و هرکدام هم که راه افتاده بودند برمىگردند که مبادا آنها هم دچار چنین سرنوشتى بشوند.

امام علیه السّلام هم که به مرتب کردن و آموزش سپاه ده هزار نفرى خویش در مکه مشغول بودهاند، آنها را رو به مدینه حرکت مىدهند تا اینکه به محلى کهسپاه سفیانى فرو رفته بودند، مىرسند و به یاوران خویش آن قطعه را نشان مىدهند.

سفیانى که بخشى از سپاهش در بیابانهاى حجاز فرو رفتهاند و بخشى دیگر هم در عراق از لشکریان سید خراسانى و یمانى شکست جدى خوردهاند، سعى مىکند که در منطقه شام تا آنجا که مىتواند، تجدید قوا کرده و جنگ خونبارى را از دمشق تا قدس به پا کند.

حدیفة بن یمان از وجود مقدس پیامبر اکرم، صلّى اللّه علیه و آله، نقل مىکنند:

... سپاه دوم وارد مدینه مىشود و سه شبانهروز آنجا را تاراج مىکنند. سپس به قصد مکه از آن شهر خارج مىشوند تا اینکه به بیابان (بیداء) مىرسند. خداوند متعال جبرئیل را مىفرستد و به او مىگوید برو آنها را محو کن. او هم ضربهاى با پایش زده و خداوند متعال آنها را در زمین فرو مىبرد. جز دو نفر از آنها نجات نمىیابد که هردو از قبیله جهینه هستند و براى همین گفتهاند: «خبر یقینى و مسلم نزد جهینهاىهاست».

و سپس حضرت، آیه وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا ... را تلاوت کردند.

امام پنجم علیه السّلام هم فرمودند:

یخرج- القائم- عائدا إلى المدینة حتى یمر بالبیداء، فیقول هذا مکان القوم الذین خسف بهم، و هی الآیة التی قال اللّه تعالى: أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ أَوْ یَأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِینَ[26] و[27].

ایشان [از مکه] خارج مىشوند تا اینکه به بیداء مىرسند [حضرت مهدى علیه السّلام رو به سپاهیان خویش کرده و] مىگویند: اینجا موقعیتى است که آن جمعیت را زمین بلعید و این همان آیه قرآن است که مىفرماید:

«آیا آنها از روى مکر، بدیها را انجام دادند در امان هستند از اینکه به فرمان خداوند آنها را فرو برد و یا عذابى از آنجا که نمىدانند به سوى آنها بیاید و یا آنها را در حال رفتوآمدشان بگیرد چنانکه نتوانند بگریزند».

منبع:

 شش ماه پایانى، صص: 161-204

ساده، مجتبى، شش ماه پایانى (تقویم حوادث ششماهه پیش از ظهور)، 1جلد، موعود عصر (عج) - تهران (ایران)، چاپ: 6، 1388 ه.ش.



[1]  الغیبة نعمانى، ص 182؛ یوم الخلاص، ص 267.

[2] البته این عبارت از امام حسین و امام صادق علیهما السّلام نیز روایت شده است. ر. ک: خادمى شیرازى، محمد، یاد مهدى، علیه السّلام، صص 125 و 148.( م.)

[3]  الممهدون للمهدى، علیه السّلام، ص 60.

[4]  ر ک: سوره قصص( 28)، آیه 18 و 21.

[5]  هنگام ظهر.

[6] الارشاد، ج 1، ص 379، الغیبة نعمانى، ص 189، اعلام الورى، ص 430، منتخب الاثر، ص 448، یوم الخلاص، ص 317.

[7]  الغیبة شیخ طوسى، ص 274؛ تاریخ ما بعد الظهور، ص 222.

[8]  سوره بقره( 2)، آیه 148.

[9]  الغیبة نعمانى، ص 213، بشارة الاسلام، ص 203، یوم الخلاص، ص 256.

[10]  بنابر برخى روایات پنجاه یا سیزده زن به همراه این سیصد و سیزده نفر وجود دارد که به مداواى مجروحین و پرستارى مریضان مى‏پردازند. ر. ک: مهدى منتظر، علیه السّلام، ص 337 و مجله موعود، ش 27، صص 79- 74.

[11] ظاهرا کنایه از مدت طولانى یا قابل توجهى است.

[12]  شدت محبت، صمیمیت و آشنایى یاران و حضرت را باهم، از این بخش از حدیث مى‏توان فهمید.

[13]  لازم به یادآورى است که یاران حضرت محدود به این تعداد نمى‏شوند و آنچه در اینجا ذکر شد صرفا مردانى است که به یارى ایشان مى‏شتابند و الّا چهل و شش هزار از ملائکه به فرماندهى جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و به همین تعداد از جنیان و جمع دیگرى نظیر حضرت خضر و حضرت عیسى و اصحاب و ... هم براى یارى حضرت از همان ابتدا با ایشان همراه مى‏شوند. براى مطالعه بیشتر مى‏توانید به کتاب مهدى منتظر، علیه السّلام، صص 338- 317 مراجعه کنید.( م.)

[14]  سوره نمل( 27)، آیه 62.

[15]  بشارة الاسلام، ص 268؛ الزام الناصب، ج 2، ص 257؛ یوم الخلاص، ص 320.

[16]  الغیبة نعمانى، ص 214؛ منتخب الاثر، ص 422؛ تاریخ ما بعد الظهور، ص 265.

[17] حطیم ما بین کعبه و حجر الاسود است که شریفترین نقطه روى زمین مى‏باشد.

[18] الغیبة شیخ طوسى، ص 284؛ منتخب الاثر، ص 268؛ بشارة الاسلام، ص 204؛ تاریخ ما بعد الظهور، ص 275.

[19]  بحار الانوار، ج 52، ص 283؛ بشارة الاسلام، ص 259؛ یوم الخلاص، ص 319؛ المهدى، علیه السّلام، من المهد الى الظهور، ص 340؛ السفیانى، ص 145.

[20] سوره ق( 50)، آیه‏هاى 42- 41.

[21]  منتخب الاثر، ص 447؛ یوم الخلاص، ص 535.

[22]  منتخب الاثر، ص 451.

[23]  بشارة الاسلام، ص 269؛ یوم الخلاص، ص 543؛ المهدى، علیه السّلام، من المهد الى الظهور، ص 341.

[24]  بحار الانوار، ج 52، ص 223.

[25] 12 میلى کوههاى منطقه ذات الجیش دشت پهناور در سفیدرنگى نزدیک منطقه بدر کبرى است.

[26] سوره نحل( 16)، آیه‏هاى 45 و 46.

[27]  بحار الانوار، ج 52، ص 224؛ الزام الناصب، ج 2، ص 117؛ یوم الخلاص، ص 37.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۱۸
علی مویدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">