بسوی ظهور

مهدویت و آخرالزمان از منظر ادیان ابراهیمی

بسوی ظهور

مهدویت و آخرالزمان از منظر ادیان ابراهیمی

بسوی ظهور

امیرالمومنین (ع): «هرکس در ذلّت فراگیری دانش، ساعتی صبر نکند، در ذلّت جهل، تا ابد، باقی خواهد ماند.»

مالکیت فلسطین در قرآن/ پایانی

شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۰۴ ب.ظ

موسی برای تحقق «ارض موعود» آمد

حضرت موسی(ع) فرستاده شد تا وعدۀ یعقوب و یوسف را برای بازگشت به ارض مقدس تحقق بخشد و بنی‌اسرائیل را که مدت تبعیدشان پایان یافته بود به فلسطین بازگرداند. برای خروجِ این چند ده هزار نفر از مصر، حضرت موسی(ع) بایست از رئیس قوم یعنی فرعون اجازه می‌گرفت.[1]

باید توجه کرد که نزاع موسی(ع) با فرعون، فقط بر سر خروج بنی‌اسرائیل از مصر بود. یعنی بر خلاف آنچه غالباً پنداشته می‌شود، حضرت موسی(ع) نمی‌خواست فرعون و مصریان را به دین صحیح هدایت کند. زیرا طبق سنت خداوند، پیامبران باید از میان اعضای هر قوم انتخاب شوند (یونس/ 74 ـ ابراهیم/ 4) و اگر جز این بود، کافران در روز قیامت بر خداوند حجت می‌یافتند که چون پیامبری که برای ما فرستادی یک بیگانه بود ما نتوانستیم به او مایل شویم! لذا موسی(ع) که به زبانی عبرانی سخن می‌گفت با فرعون قبطی، مناسبتی نداشت. چنانکه بنی‌اسرائیل، که عمدتاً غلام و کنیز بوده در خانه‌های مصریان کار می‌کردند، در نزد اهل مصر اعتبار چندانی نداشتند.[2]

معجزات موسی(ع) برای آن بود که صدق سخن او بر فرعون معلوم شود تا بنی‌اسرائیل را با آن حضرت ارسال نماید. این موضوع حداقل پنج نوبت در قرآن مجید تصریح شده است:

فَأتِیَاهُ فَقُولا إنَّا رَسُولاَ رَبِّکَ فَأرْسِلْ مَعَنَا بَنىِ إسْرَءِیلَ وَ لا تُعَذِّبهُمْ قَدْ جِئْنَاکَ بَایَةٍمِّن رَّبِّکَ (طه/ 47).

حَقِیقٌ عَلىَ أن لاَّ أقُولَ عَلىَ اللهِ إلاَّ الْحَقَّ قَدْ جِئْتُکُم بِبَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ فَأرْسِلْ مَعِىَ بَنىِ إسْرَءِیل‏ (اعراف/ 105).

وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیهِمُ الرِّجْزُ قَالُواْ یَامُوسىَ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَ لَئن کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِننَ‏َّ لَکَ وَ لَنرُسِلَنَّ مَعَکَ بَنىِ إسْرَءِیل‏ (اعراف/ 134).

فَأتِیَا فِرْعَونَ فَقُولاَ إنَّا رَسُولُ رَبّ‏ الْعَالَمِینَ * أنْ أرْسِلْ مَعَنَا بَنىِ إسْرَءِیل‏ (شعراء/ 16 و 17).

وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جَاءَهُمْ رَسُولٌ کَریمٌ * أنْ أدُّواْ إلىَ‏ عِبَادَ اللهِ إنىِ لَکمُ‏ رَسُولٌ أمِین‏ (دخان/ 17 و 18).

عموم بنی‌اسرائیل بجز عدۀ اندکی مانند قارون و یارانش، به موسی(ع) ایمان آوردند. وقتی معجزات دوگانه و عذاب‌های هفت‌گانۀ موسی(ع) (اعراف/ 133 ـ نمل/ 12) نتوانست فرعون را مجاب کند خداوند فرمان داد که شبانه از مصر خارج شوند و از مسیر دریا بروند. و خبر داد که فرعونیان شما را تعقیب خواهند کرد:

وَ لَقَدْ أوْحَیْنَا إلىَ‏ مُوسىَ أنْ أسْرِ بِعِبَادِى فَاضْرِبْ لهُمْ طَرِیقًا فىِ الْبَحْرِ یَبَسًا لاَّ تخَفُ دَرَکًا وَ لاَ تخَشى (طه/ 77).

فرعون که صبح هنگام از خروج بنی‌اسرائیل خبر یافته بود با لشکریانش آنها را تعقیب کرد. پس از عبور بنی‌اسرائیل از دریای سرخ، دریا به هم آمد و فرعون و پیروانش غرق شدند و بنی‌اسرائیل شگفت‌زده فقط نظاره‌گر بودند.

کمی بعد، خداوند در تورات به موسی(ع) دستور داد که این روز را برای بنی‌اسرائیل یادآوری کن و آن را از «ایام ‌الله» بخوان:

وَ لَقَدْ أرْسَلْنَا مُوسىَ‏ بَایَتِنَا أنْ أخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إلىَ النُّورِ وَ ذَکِّرْهُم بِأیَّامِ اللهِ إنَّ فىِ ذَلِکَ لاَیَاتٍ لِّکلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ * وَ إذْ قَالَ مُوسىَ‏ لِقَوْمِهِ اذْکُرُواْنِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ إذْ أنجَیکُم مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَ یُذَبحُّونَ أبْنَاءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَ فىِ ذَلِکُم بَلاءٌ مِّن رَبِّکُمْ عَظِیمٌ‏ (ابراهیم/ 5 و 6).

شرح این موضوع مطابق سفر تثنیۀ تورات کنونی، چنین است که موسی(ع) به بنی‌اسرائیل خطاب می‌کند که اگر خداوند شما را به قوت‌های عظیم خود از مصر خارج نمی‌کرد شما تا ابد، بنده و بردۀ مصریان می‌ماندید. حتی در آنجا مذکور است که به خود مغرور نشوید. زیرا نجات شما برای آن بوده است که خداوند پدران شما یعنی ابراهیم و اسحاق و یعقوب را دوست داشته به این لحاظ، شما را برگزیده است تا پیرو آنها باشید (تثنیه 4/ 37 ـ 9/ 6).

بعد از خروج از مصر بود که خداوند، بنی‌اسرائیل را «یهود» نامید (الذین هادوا ـ نساء/ 160 ـ نحل/ 118) تا فراموششان نشود که موسی(ع) آنها را چون گله‌ای روانه ساخت. و لذا موسی(ع) وقتی برای زنده شدن آن هفتاد نفر در کوه طور دعا می‌کرد چنین فرمود:

براى ما در دنیا و آخرت نیکى بنویس. ما به سوى تو روانه شده‌ایم (اعراف/ 156).

وَ اکتُبْ لَنَا فىِ هَذِهِ الدُّنیَا حَسَنَةً وَ فىِ الاخِرَةِ إنَّا هُدْنَا إلَیکَ.

به این ترتیب می‌توان گفت که وعدۀ بازگشت به ارض مقدس، حدود 3400 سال قبل به توسط حضرت موسی(ع) به تحقق رسید. لذا از آن پس، استفاده از تعبیر «ارض موعود» صحیح نخواهد بود. مانند کسی که حواله‌ای برای دریافت پول یا کالایی در اختیار دارد. وقتی آن حواله وصول شد مطالبۀ چندبارۀ آن، چه معنایی جز ظلم و زیاده‌خواهی می‌تواند داشته باشد؟!

تورات، دستور زندگانی در فلسطین

در میانۀ راه فلسطین، خداوند الواح تورات را به موسی(ع) عطاء فرمود و سفارش کرد که این کتاب دستور زندگانی قوم تو در زمین مقدس خواهد بود. پس آن را به‌خوبی بگیرید و عمل کنید. حتی خداوند برای آنکه یهودیان، ترس خداوند ذوالجلال را در دل داشته باشند و در کتاب دست نبرند کوه طور را بر فراز سر آنها بالا برد و همه به سجده افتادند:

و به یاد آرید آن زمان را که با شما پیمان بستیم و کوه طور را بر فراز سرتان بداشتیم (که) آنچه را به شما داده‌‏ایم محکم بگیرید و آنچه را که در آن است یادآوری کنید، باشد که پرهیزگار شوید (بقره/ 63).

وَ إذْ أخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا ءَاتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ وَ اذْکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون‏.

معجزۀ بالا بردن کوه طور، در تورات کنونی یهود مذکور نیست. ولی در تلمود آنها چنین آمده است:

قوم اسرائیل نیز اگر پس از خروج از مصر در پای کوه سینا تورات را نمی‌پذیرفتند، در همانجا نابود می‌شدند. «ذات قدوس متبارک، کوه سینا را همچون طشتی بالای سر آنها وارونه کرد و به ایشان فرمود: اگر شما تورات را قبول می‌کنید، چه بهتر! وگرنه، همین‌جا مدفن شما خواهد شد» (شبات، 88 الف). [به نقل از: دکتر کهن، گنجینه‌ای از تلمود، تهران، 1350، ص 82]

تأمل در همین موضوع معلوم می‌کند که خداوند می‌دانسته که یهودیان تورات را تحریف می‌کنند و به دستورات آن عمل نخواهند کرد. لذا به این طریق آشکار، با آنها اتمام حجت کرده است. زیرا خداوند کار لغو انجام نمی‌دهد.

حتی می‌توان گفت که اصولاً به همین سبب بود که خداوند، تورات را به‌طور مکتوب به موسی(ع) داد تا به بنی‌اسرائیل نسلاً بعد از نسل، منتقل شود. (چیزی که کمتر از هشت قرن فقط در میان این قوم دوام آورد و در سال 586 قبل از میلاد به وقت تخریب معبد سلیمان، مفقود شد). وگرنه امت اسلام، وحی شفاهی را از دهان پیامبرشان شنیدند و مکتوب کردند و لذا در این 1400 سال در سراسر جهان اسلام، فقط یک قرآن وجود داشته است. در حالیکه در خصوص تورات چنین نیست. کشف طومارهای بحرالمیت در سال 1947 که نسخه‌های دو هزار سالۀ تورات است نشان داد که تورات کنونی از آن نسخه‌ها، بسیار بسیار دور است. چنانکه با مطالعۀ تورات می‌بینیم که کاملاً بشری شده است و هیچ موعظه‌ای در آن باقی نمانده است. توصیف قیامت نیز به‌تمامه از آن حذف شده و حتی یک جمله نیز در خصوص حیات بعد از مرگ در آن موجود نیست.

خداوند، دو نوبت به یهودیان مهلت داد

مطابق آیات آغازین سورۀ إسراء، خداوند در تورات به بنی‌اسرائیل خبر می‌دهد که شما (در فلسطین) فقط دو نوبت مهلت زندگانی نیکو دارید. وقتی به ظلم و فساد بگرایید اولین دشمنان خونریز را بر شما مسلّط می‌کنم. و پس از مدتی بر جمعیت شما می‌افزایم. در نوبت دوم نیز اگر به فسق و فجور آلوده گشتید باز با دشمنان خونی بر شما خواهم تاخت تا هر آنچه بر آن دست می‌یابند نابود کنند. و در انتها می‌فرماید: شاید پروردگارتان‌ بر شما رحم‌ آورَد و اگر بازمی‌گشتید ما هم‌ باز می‌گشتیم‌ (به‌ شما اقبال می‌کردیم‌)، و جهنم‌ را زندان‌ کافران‌ ساخته‌ایم‌ (إسراء/ 8).

و سپس در آیۀ 9، از نزول قرآن سخن می‌گوید و نشان می‌دهد که این وقایع، پیش از ظهور اسلام رخ داده است. البته میان مفسران در این خصوص اختلافاتی موجود است و برخی قائل شده‌اند که این عقوبت‌ها هنوز واقع نشده‌اند. ما در مقاله‌ای که سال 92 در مشرق منتشر شده است، ادلۀ خود را در این باره آورده‌ایم و دیگر متعرّض آن نمی‌شویم (آیا دو عقوبت یهود در سورۀ إسراء تحقق یافته است؟)

مهلت یهودیان برای سکونت در فلسطین در زمان عیسی(ع) به اتمام رسید

یادآور می‌شویم که خدای تعالی، یک نوبت نیز قبل از نزول تورات به بنی‌اسرائیل مهلت داده بود. زیرا خداوند به کفارۀ گناه عمدیِ برادران یوسف، آنها را به مصر تبعید کرد تا تطهیرشان کند. زیرا فلسطین، زمین مقدس است و جای خطاکاران نخواهد بود.

به این ترتیب، خداوند حکیم سه نوبت به بنی‌اسرائیل مهلت داده است تا در فلسطین به مسالمت زندگانی کنند. یوسف و برادرانش از ابتدا در فلسطین زاده شدند، همچون حضرت آدم(ع) که در بهشت خلق شد. اما گناه در آنجا، باعث خروج از آن زمین مقدس شد.

پس در یک جمع‌بندی دیده می‌شود که بنی‌اسرائیل:

1. بعد از گناه اول در خصوص برادرشان یوسف (ع)، به مدت 215 سال به مصر تبعید شدند. سپس نسل چهارم آنها در حدود 1350 سال پیش از میلاد به واسطۀ حضرات موسی و یوشع، به فلسطین بازگشتند و تا سال 586 قبل از میلاد در آنجا مقیم بودند.

2. گناه دوم آنها، بت‌پرستی، زناکاری و تحریف تورات بود. و خداوند در سال 586 قبل از میلاد آنها را به بخت‌النصر خونریز واگذار کرد و او پس از قتل عام فراوان، حدود چهل هزار نفر از آنها را اسیر گرفته به بابل برد. بعد از 48 سال، کورش ایرانی بابل را فتح کرد و اسرای یهود را آزاد نمود تا به فلسطین برگردند و اشیاء مقدس معبد را نیز به آنها بازگرداند.

3. گناه سوم بنی‌اسرائیل، آن بود که قتل عیسی را کردند. البته خداوند آن حضرت را با معجزه‌ای غریب، نجات داد.[3] اما وقتی رؤسای قوم به قتل حواریون اقدام کردند خداوند نیز عقوبت سوم را در سال 70 میلادی به توسط رومیان خونریز، بر سر آنها نازل کرد تا برای همیشه از فلسطین رانده شوند.

حکم کلی در تأدیب ظالمان آن است که به دست ظالمان دیگر سپرده شوند چنانکه در سورۀ انعام فرمود:

و بدین سان ستمکاران را به کیفر کارهایى که مى‏کردند به یکدیگر وامیگذاریم (انعام/ 129)

وَ کَذَالِکَ نُوَلیِ بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضَا بِمَا کاَنُواْ یَکْسِبُون‏.

سخن آخر

خداوند با قوم یهود، بیش از همۀ اقوام دیگر مدارا کرده است. این پیامبرزاده‌ها مقرر بود که نردبانی به آسمان باشند و سببی برای هدایت سایر اقوام. اما بجز اندکی از آنها، الباقی‌شان همواره موجبات گمراهی دیگران را فراهم کردند و نردبانی برای فرو شدن به دوزخ شدند.

خود یهودیان بهتر از هر کس می‌دانند که مهلت آنها برای زندگی در فلسطین، در سال 70 میلادی به پایان رسیده است. آنها این سخن موسی(ع) را که فرموده: «انصاف کامل را پیروی نما تا زنده بمانی، و زمینی را که یهوه خدایت به تو می‌دهد مالک شوی» (تثنیه 16/ 20) رعایت نکردند. لهذا خداوند آن زمین مقدس را از آنها گرفت و معبد مقدس قوم را نیز تخریب کرد و به بیان‌های مختلف به آنها فرمود: عبادت شما را نمی‌خواهم، خود را فریب مدهید!

لهذا یهودیان حق ندارند به فلسطین بازگردند و حکومت تشکیل دهند. مگر اینکه به فرمودۀ قرآن توبه کنند (إسراء/ 8). اما آنها به جای توبه، با زر و زور و تزویر به آنجا وارد شدند. صهیونیسم یک بدعت انگلیسی در میان یهود بود، بدعتی که حتی در 1900 سال تاریخ اخیر قوم سابقه نداشته است. مانند بهائیت که یک بدعت انگلیسی در میان شیعیان بود.

سخن را ختم می‌کنیم به وصیت موسی(ع) با بنی‌اسرائیل که در آخرین صفحات از کتاب پنجم تورات (سفر تثنیه، باب 31) آمده است. در این کتاب، از زبان حضرت موسی(ع) به فسق و فجور آیندۀ یهود، خبر داده شده است:

۱۶ و خداوند به‌ موسی‌ گفت‌: «اینک‌ با پدران‌ خود می‌خوابی [= رحلت می‌کنی]‌؛ و این‌ قوم‌ برخاسته‌، در پی‌ خدایان‌ بیگانة‌ زمینی‌ که‌ ایشان‌ به‌ آنجا در میان‌ آنها می‌روند، زنا خواهند کرد و مرا ترک‌ کرده‌، عهدی‌ را که‌ با ایشان‌ بستم‌، خواهند شکست‌. ۱۷ و در آن‌ روز، خشم‌ من‌ بر ایشان‌ مشتعل‌ شده‌، ایشان‌ را ترک‌ خواهم‌ نمود، و روی‌ خود را از ایشان‌ پنهان‌ کرده‌، تلف‌ خواهند شد. و بدی‌ها و تنگی‌های‌ بسیار به‌ ایشان‌ خواهد رسید، به‌ حدّی‌ که‌ در آن‌ روز خواهند گفت‌: آیا این‌ بدی‌ها به‌ ما نرسید از این‌ جهت‌ که‌ خدای‌ ما در میان‌ ما نیست‌؟ ۱۸ و به‌ سبب‌ تمامی‌ بدی‌ که‌ کرده‌اند که‌ به‌ سوی‌ خدایان‌ غیر برگشته‌اند، من‌ در آن‌ روز البته‌ روی‌ خود را پنهان‌ خواهم‌ کرد. ۱۹ پس‌ الآن‌ این‌ سرود را برای‌ خود بنویسید و تو آن‌ را به‌ بنی‌اسرائیل‌ تعلیم‌ داده‌، آن‌ را در دهان‌ ایشان‌ بگذار تا این‌ سرود برای‌ من‌ بر بنی‌اسرائیل‌ شاهد باشد. ۲۰ زیرا چون‌ ایشان‌ را به‌ زمینی‌ که‌ برای‌ پدران‌ ایشان‌ قسم‌ خورده‌ بودم‌ که‌ به‌ شیر و شهد جاری‌ است‌، درآورده‌ باشم‌، و چون‌ ایشان‌ خورده‌، و سیر شده‌، و فربه‌ گشته‌ باشند، آنگاه‌ ایشان‌ به‌ سوی‌ خدایان‌ غیر برگشته‌، آنها را عبادت‌ خواهند نمود، و مرا اهانت‌ کرده‌، عهد مرا خواهند شکست‌. ۲۱ و چون ‌بدی‌ها و تنگی‌های‌ بسیار بر ایشان‌ عارض‌ شده‌ باشد، آنگاه‌ این‌ سرود مثل‌ شاهد پیش‌ روی‌ ایشان‌ شهادت‌ خواهد داد، زیرا که‌ از دهان‌ ذریت‌ ایشان‌ فراموش‌ نخواهد شد، زیرا خیالات‌ ایشان‌ را نیز که‌ امروز دارند می‌دانم‌، قبل‌ از آن‌ که‌ ایشان‌ را به‌ زمینی‌ که‌ دربارة‌ آن‌ قسم‌ خوردم‌، درآورم‌.» ۲۲ پس‌ موسی‌ این‌ سرود را در همان‌ روز نوشته‌، به‌ بنی‌اسرائیل‌ تعلیم‌ داد. ۲۳ و یوشع‌ بن ‌نون‌ را وصیت‌ نموده‌، گفت‌: «قوی‌ و دلیر باش‌ زیرا که‌ تو بنی‌اسرائیل‌ را به‌ زمینی‌ که‌ برای‌ ایشان‌ قسم‌ خوردم‌ داخل‌ خواهی‌ ساخت‌، و من‌ با تو خواهم‌ بود.» ۲۴ و واقع‌ شد که‌ چون‌ موسی‌ نوشتن‌ کلمات‌ این‌ تورات‌ را در کتاب‌، تماماً به‌ انجام‌ رسانید، ۲۵ موسی‌ به‌ لاویانی‌ که‌ تابوت‌ عهد خداوند را برمی‌داشتند وصیت‌ کرده‌، گفت‌: ۲۶ «این‌ کتاب‌ تورات‌ را بگیرید و آن‌ را در پهلوی‌ تابوت‌ عهد یهُوَه‌، خدای‌ خود، بگذارید تا در آنجا برای‌ شما شاهد باشد. ۲۷ زیرا که‌ من‌ تمرد و گردن‌کشی‌ شما را می‌دانم‌. اینک‌ امروز که‌ من‌ هنوز با شما زنده‌ هستم‌ بر خداوند فتنه‌ انگیخته‌اید، پس‌ چند مرتبه‌ زیاده‌ بعد از وفات‌ من‌؟! ۲۸ جمیع‌ مشایخ‌ اسباط‌ و سروران‌ خود را نزد من‌ جمع‌ کنید تا این‌ سخنان‌ را در گوش‌ ایشان‌ بگویم‌، و آسمان‌ و زمین‌ را بر ایشان‌ شاهد بگیرم‌. ۲۹ زیرا می‌دانم‌ که‌ بعد از وفات‌ من‌، خویشتن‌ را بالکلّ فاسد گردانیده‌، از طریقی‌ که‌ به‌ شما امر فرمودم‌ خواهید برگشت‌، و در روزهای‌ آخر بدی‌ بر شما عارض‌ خواهد شد، زیرا که‌ آنچه‌ در نظر خداوند بد است‌ خواهید کرد، و از اعمال‌ دست‌ خود، خشم‌ خداوند را به‌هیجان‌ خواهید آورد.» (سفر تثنیه، باب 31)

امیر اهوارکی



[1]. باید یادآوری کرد که حکومت‌ها از سوی خداوند اعطاء می‌شوند: ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتىِ الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَ تَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء (آل‌عمران/ 26). حتی افراد ظالمی مانند نمرود نیز به اذن خداوند بوده که حاکم شده‌اند، چنانکه فرمود: ﴿أ لَمْ تَرَ إلىَ الَّذِى حَاجَّ إبْرَاهِیمَ فىِ رَبِّهِ أنْ ءَاتَئهُ اللهُ الْمُلْکَ إذْ قَالَ إبْرَاهِیمُ رَبىَ الَّذِى یُحْیی وَ یُمِیتُ قَالَ أنَا اُحْیی وَ اُمِیتُ ... (بقره/ 258). به هر حال انتخاب حاکمان، به شرایط آن قوم، نیکی‌ها و گناهانشان بستگی دارد. به نظر راقم حتی در حکومت‌های دموکراسی امروز که مردم علی‌الظاهر حاکمانشان را برمی‌گزینند باز هم این حکم نقض نمی‌شود. زیرا خداوند می‌تواند قلب مردم را به سمت کسی متوجه کند یا از فرد خاصی بازگرداند، چنانکه در برخی احادیث مذکور است.

[2]. همۀ پیامبران مخصوص به قوم خود بوده‌اند حتی حضرت موسی(ع)، چنانکه در قرآن مکرراً از «قوم موسی» سخن رفته است (اعراف/ 128 و 148 و 159 ـ إسراء/ 2 ـ صف/ 5). به این ترتیب، فقط حضرت خاتم النبیین(ص) است که رسالت جهانی دارد ﴿قُلْ یَأَیُّهَا النَّاسُ إنىّ‏ رَسُولُ اللهِ إلَیْکُمْ جَمیعاً ـ اعراف/ 158 و با ظهور او، همه مردم باید از دین سابق خود دست بکشند و به او بگروند. و راز گسترش سریع اسلام در جهان نیز همین بوده است که همۀ پیامبران به ظهور حضرت رسول‌الله(ص) بشارت داده بودند (آل‌عمران/ 81 تا 83 ـ بقره/ 129 ـ اعراف/ 157 ـ صف/ 6).

[3]. در خصوص نجات حضرت عیسی(ع) از دست یهود، به مقالۀ دیگری از راقم رجوع کنید: نقدی بر مصائب خرافی مسیح(ع)

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۱۲
علی مویدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">