بسوی ظهور(22):تهدید امت اسلام به عذاب قوم عاد و ثمود
خداوند متعال، منحرفان از دین اسلام را به عذابی شبیه عذاب قوم عاد، ثمود تهدید کرده است:
«فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ» [1]
«پس اگر روى گرداندند بگو: «من شما را از صاعقه اى همچون صاعقه ى قوم عاد و ثمود میترسانم.»
«معناى" صاعقه" صداى بسیار شدیدى است که در فضا بپیچد و به دنبالش یا آتش باشد، یا مرگ، و یا عذاب. پس صاعقه یک چیز است، و آن سه معنا از آثار آن است.
و بنا بر آنچه گذشت صاعقه بر دو عذابى که بر عاد و ثمود نازل شد منطبق مىشود، چون یکى از آن دو باد سخت بود و دیگرى صداى بلند. و اگر فرمود:" أنذرتکم- شما را انذار
کردم" با اینکه باید میفرمود: شما را انذار میکنم، براى این است که حتمى بودن آن عذاب را برساند.»[2]
«" صاعقه" طبق تحقیقات دانشمندان امروز جرقه عظیم الکتریسته است که در میان قطعه ابرى که بار مثبت دارد با زمین که بار منفى دارد ایجاد میشود و معمولا به نوک کوهها، درختان و هر شىء مرتفع و در بیابانهاى مسطح به انسانها و چارپایان میخورد، حرارت آن به قدرى زیاد است که هر چیزى در میان آن قرار گیرد تبدیل به خاکستر مىشود، و صداى مهیب و زمین لرزه شدیدى را در همان نقطه به همراه دارد،
و میدانیم خداوند گروهى از اقوام سرکش پیشین را به وسیله آن مجازات کرد، و عجیب اینکه با تمام پیشرفتهاى علمى که نصیب بشر شده هیچ وسیلهاى براى دفع آن وجود ندارد و انسان از مبارزه با آن عاجز است.
اما چرا از میان همه اقوام در اینجا انگشت روى قوم عاد و ثمود گذاشته شده است؟
.این به خاطر آن است که عرب از وضع آنها آگاهى داشته، و آثار ویرانه هاى شهرهاى آنها را با چشم خود دیده بودند، بعلاوه به حکم آنکه یک قوم بیابان گرد بودند از خطرات صاعقه به خوبى آگاهى داشتند.»[3]
تهدید منحرفان امت اسلام به عذاب الهى و نابودى آنان با قطعه هایى از ابر:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ* فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْکُمُ الْبَیِّناتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ* هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُور* سَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ کَمْ آتَیْناهُمْ مِنْ آیَةٍ بَیِّنَةٍ وَ مَنْ یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقاب»[4]
اى کسانى که ایمان آوردهاید، همگى در تسلیم و طاعت (خدا) درآیید و پیروى از گامهاى شیطان نکنید، که او براى شما دشمنى آشکار است.پس اگر بعد از آنکه دلایل روشن (توحید و نبوت) براى شما آمد لغزش کردید (و شرک و کفر اختیار نمودید) بدانید که خداوند مقتدر و با حکمت است (و شما را طبق حکمت عذاب خواهد کرد).آیا (منکران دعوتت پس از اتمام حجت) جز این را انتظار دارند که (فرمان) خداوند در میان سایبانهایى از ابر سیاه بر آنها بیاید و فرشتگان (عذاب) در رسند و کار (هلاکت آنها) تمام شود؟! و همه کارها به سوى خدا بازگردانده میشود. از بنى اسرائیل بپرس: «چه اندازه نشانه هاى روشن به آنها دادیم؟» و کسى که نعمت خدا را، پس از آن که به سراغش آمد، تبدیل کند (و در مسیر خلاف به کار گیرد، گرفتار عذاب شدید الهى خواهد شد) که خداوند شدید العقاب است.»
«در این آیه شریفه التفاتى از خطاب (فَإِنْ زَلَلْتُمْ) به غیبت (هَلْ یَنْظُرُونَ) به کار رفته، و تازه خطاب را متوجه رسول خدا کرده، تا بفهماند از سخن گفتن با آنان اعراض دارد، چون حال آنان حال کسانى است که منتظر آمدن عذابى هستند که ما قضایش را راندهایم، عذابى که مطابق پیروى خطوات شیطان باشد که آنان براى خود اختیار کردهاند، و در بین خود اختلاف و چند دستگى بوجود آوردند.
خلاصه منتظرند که عذاب خدا در ابرهایى سیاه بر آنان سایه افکند، و خدا قضاى خود را از مسیرى که خود آنان احتمالش را هم نمیدهند به کرسى بنشاند، و یا بگو حالشان حال کسى است که گمان مىکنند خدا اعتنایى به شان آنان دارد، و از اینکه هلاک شوند پروا میکند،" وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ" و با اینکه بازگشت همه امور به خدا است، دیگر از حکم و قضاى خدا هیچ مقرى ندارند.»[5]
قوم عاد:
تبدیل اجساد قوم عاد به استخوانهایى پوسیده با وزش باد عقیم بر آنان:
« وَ فِی عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ * ما تَذَرُ مِنْ شَیْءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیم.»[6]
«و (همچنین) در سرگذشت «عاد» (آیتى است) در آن هنگام که تندبادى بى باران بر آنها فرستادیم، که بر هیچ چیز نمیگذشت مگر اینکه آن را همچون استخوانهاى پوسیده میساخت.»
بادى که عامل عذاب قوم عاد بود، به قدرى سوزنده و مسموم کننده بود که انسان، حیوان، گیاه و هر چه را در مسیرش قرار داشت، نابود میکرد.
*نابودى و هلاکت قوم عاد، با فرستادن باد صرصر به مدت هفت روز و هشت شب:
«وَ أَمَّا عَادٌ فَأُهْلِکُواْ بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عَاتِیَةٍ*سَخَّرَهَا عَلَیهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَ ثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومًا فَترَى الْقَوْمَ فِیهَا صَرْعَى کَأَنهُّمْ أَعْجَازُ نخَلٍ خَاوِیَةٍ*فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِیَةٍ»[7]
«و اما قوم عاد به واسطه تندبادى سرد و غرّان و سرکش به هلاکت رسیدند.(بادى که خداوند) آن را به مدت هفت شب و هشت روز نحس و پى در پى بر آنان مسلط نمود، و (اگر آنجا بودى) آن گروه را بر زمین افتاده میدیدى، گویى تنه هاى نخل تو خالى و از جا کنده اند.پس آیا از آنها هیچ باقیمانده اى میبینى؟!»
کلمه" صرصر" به معناى بادى سخت سرد و بسیار تند است، و کلمه" عاتیة" از مصدر" عتو" به معناى طغیان و سرپیچى از اطاعت و ناسازگارى است.
چه تشبیه جالبى که هم بزرگى قامت آنها را مشخص میکند، و هم ریشه کن شدن آنها را، و هم تو خالى بودن در برابر عذابهاى الهى به گونهاى که تندباد آنها را به آسانى جا به جا میکرد.
«امام باقر (ع) میفرمایند: قوم عاد مانند نخلهاى بلندى بودند، بطورى که مردى از ایشان میتوانست با یک ضربت دست قطعه اى از کوه را جدا کند.
و از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: آن باد عقیم از زیر زمین هفتم خارج شد و هنگام غضب الهى فقط بر قوم عاد وزید و خداوند ملائکه نگهبان و خازن آن را امر نمود که تنها به قدر یک انگشتر منفذى ایجاد کنند، آنگاه به اندازه اندکى از آن باد وزیدن گرفت و با این همه آن خازنان از شدّت وزش این باد به خداوند شکایت کردند و گفتند: اى پروردگار ما این باد بر ما نیز میوزد و ما بیم داریم که مردمى که تو را عصیان نکرده اند و شهرها را آباد کردهاند نیز از وزش این باد هلاک شوند، آن وقت خداوند جبرئیل را گسیل نمود تا بوسیله بال خود آن باد را فقط به جانب قوم عاد محدود کند و او به باد فرمان داد: اى باد خارج شو و بسوى همان قومى که مأمور شده اى بوز، پس آن باد فقط بر قوم عاد وزید و آنها را هلاک نمود.»[8]
«إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ *تَنْزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ* فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ»[9]
«ما بر آنان در روز شوم، دنبالهدار تند بادى سخت و سرد فرستادیم.(تندبادى که) مردم را همچون تنه هاى درخت خرماى ریشه کن شده از جا برمىکند. پس عذاب و هشدار من چگونه بود؟»
«این تندباد به قدرى غبارآلود بود که یکدیگر را نمیدیدند وقتى از دور نمایان گشت آنها تصور کردند ابر پر بارانى به سوى آنها می آید! اما به زودى فهمیدند که تندبادى است مامور عذاب و هلاک آنها، چنان که در آیه 24 سوره احقاف آمده است:
فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ.
قوم عاد اندامى قوى و هیکلهایى درشت داشتند، و چنان که بعضى از مفسران گفته اند براى حفظ خود از تندباد گودالها و پناهگاهى زیرزمینى ساخته بودند، اما قدرت تندباد در آن روز به حدى بود که آنها را از پناهگاه هایشان ریشه کن میکرد و به این طرف و آن طرف می افکند!
حتى گفته اند آنها را چنان با سر به زمین میکوبید که سرهایشان از تنها جدا میشد!
تعبیر به" اعجاز" جمع" عجز" (بر وزن رجل) به معنى قسمت عقب یا پائین چیزى است، و تشبیه آنها به قسمت پائین نخلها به خاطر آن است که به گفته بعضى باد به قدرى شدید بود که نخست دست و سرهاى آنها را کند و با خود برد، و بعد بقیه بدنهایشان همچون نخل بى شاخ و برگ، از زمینى کنده شده به هر گوشه و کنار پرتاب میگشت.
یا به خاطر چیزى است که در بالا اشاره کردیم که باد آنها را با سر به زمین مىکوبید و گردنها میشکست و سرها جدا میشد!»[10]
عذاب کردن اصحاب ایکه (قوم شعیب) با ابر هلاکت بار:
«کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ* إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ* إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ* أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ* وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیم* وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِین* فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِین*فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ.»[11]
مردم «ایکه» نیز همه فرستادگان خدا را تکذیب کردند.آن گاه که شعیب به آنها گفت: آیا (از کفر و شرک خود) نمىپرهیزید؟! همانا من براى شما فرستادهاى امینم. حقّ پیمانه را ادا کنید و از کم فروشان نباشید. و با ترازوى درست بسنجید. و اجناس مردم را کم ندهید و در زمین به فساد و تبهکارى نکوشید. (و به عنوان استهزاء گفتند:) پس پاره هایى از آسمان را بر سر ما فرو افکن اگر از راستگویانى. پس او را تکذیب کردند و عذاب روز سایه بان آنها را فرا گرفت (سایه بانى از ابر آتشزا که بر سر آنها آتش بارید)، حقّا که آن عذاب روزى بزرگ بود.»
«" ظله" در اصل به معنى قطعه ابرى است که سایه می افکند، بسیارى از مفسرین در ذیل آیه چنین نقل کردهاند که هفت روز، گرماى سوزانى سرزمین آنها را فرا گرفت، و مطلقا نسیمى نمیوزید، ناگاه قطعه ابرى در آسمان ظاهر شد و نسیمى وزیدن گرفت، آنها از خانه هاى خود بیرون ریختند و از شدت ناراحتى به سایه ابر پناه بردند.
در این هنگام صاعقه اى مرگبار از ابر برخاست، صاعقهاى با صداى گوش خراش، و به دنبال آن آتش بر سر آنها فرو ریخت، و لرزهاى بر زمین افتاد، و همگى هلاک و نابود شدند.
میدانیم" صاعقه" که نتیجه مبادله الکتریسته نیرومند در میان ابر و زمین است هم صداى وحشتناکى دارد، و هم جرقه آتشبار بزرگى، و گاهى با لرزه شدیدى نیز در محل وقوع صاعقه همراه است، به این ترتیب تعبیرات گوناگونى که راجع به عذاب قوم شعیب در سورههاى مختلف قرآن آمده، همه به یک حقیقت بازمیگردد، در سوره اعراف آیه 91 تعبیر به" رجفة" (زمین لرزه) و در سوره هود آیه 94 تعبیر به" صیحة" (فریاد عظیم) و در آیات مورد بحث، تعبیر به" عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ" آمده است.»[12]