بسوی ظهور

مهدویت و آخرالزمان از منظر ادیان ابراهیمی

بسوی ظهور

مهدویت و آخرالزمان از منظر ادیان ابراهیمی

بسوی ظهور

امیرالمومنین (ع): «هرکس در ذلّت فراگیری دانش، ساعتی صبر نکند، در ذلّت جهل، تا ابد، باقی خواهد ماند.»

منتظر واقعی، توسط امام زمان عج به فرج شخصی نائل میشود و از حیات ملکوتی و برزخی برخوردار میشود:

أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»[1]

وآیا آنکه مرده بود، پس او را (با هدایت خویش) حیات بخشیدیم و براى او نورى  قرار دادیم که با آن در میان مردم راه خود را بیابد، مَثَل او مَثَل کسى است که در ظلمت‏ها قرار دارد و از آن بیرون آمدنى نیست؟ این گونه براى کافران، کارهایى که مى‏ کردند جلوه داده شده بود.

آنچه از آیه به ذهن ساده و بسیط تبادر مى ‏کند اینست که:

 مثلى است که براى هر مؤمن و کافرى زده شده،

 زیرا انسان قبل از آنکه هدایت الهى دستگیریش کند شبیه میتى است که از نعمت حیات محروم است و حس و حرکتى ندارد،

و پس از آنکه موفق به ایمان شد و ایمانش مورد رضایت پروردگارش هم قرار گرفت مانند کسى است که خداوند او را زنده کرده و نورى به او داده که با آن نور مى ‏تواند هر جا که بخواهد برود،

 و در پرتو آن نور راه خود را از چاه و خیرش را از شر و نفعش را از ضرر تمیز دهد، منافع و خیرات را بگیرد و از ضرر و شر احتراز کند.

 به خلاف کافر که مثلش مثل کسى است که در ظلمت و تاریکى محض به سر مى ‏برد و راه نجات و مفرى پیدا نمى‏ کند، کافر زندگى و مرگش و همچنین در عوالم بعد از مرگش همه در ظلمت است، در زندگى خیر را از شر و نفع را از ضرر تشخیص نمى ‏دهد.

 این آیه از نظرى نظیر آیه:

" إِنَّما یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتى‏ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ"[2]

و آیه‏" مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً"[3] است. 


 [بیان اینکه حقیقتا مؤمن در حیاتى جز زندگى سایر انسانها بسر مى‏برد و از اراده و شعورى فوق اراده و شعور دیگران برخوردار است‏]


بنا بر این، در آیه شریفه استعاراتى به کار رفته:

 ضلالت را به مرگ،

 ایمان و هدایت یافتن را به زندگى،

هدایت به سوى ایمان را به احیا،

 راه پیدا کردن به اعمال صالح را به نور،

 و جهل را به ظلمت تشبیه کرده،

 و همه این تشبیهات براى نزدیک ساختن مطلب به ذهن عامه مردم است، چون فهم عامه مردم آن قدر رسا نیست که براى انسان از آن نظر که انسان است زندگى دیگرى غیر از زندگى حیوانیش سراغ کند،

 او در افق پستى که همان افق مادیت است به سر مى ‏برد، و به لذایذ مادى و حرکات ارادى به سوى آن سرگرم است، و جز این سنخ لذایذ و این قسم پیشرویها لذت و حرکت دیگرى سراغ ندارد، و منشا این سنخ شعور همان زندگى حیوانى است نه انسانى تا او بتواند به زندگى انسانى خود پى ببرد.

این سنخ مردم فرقى بین مؤمن و کافر نمى‏ بینند و هر دو را از نظر داشتن موهبت حیات برابر مى‏دانند.

 براى چنین مردمى معرفى کردن مؤمن را به اینکه او زنده است به زندگى ایمانى و داراى نورى است که با آن نور راه مى ‏رود، و همچنین معرفى کردن کافر را به اینکه او مرده به مرگ ضلالت است و در ظلمتى به سرمى ‏برد که مخرج و مفرى از آن نیست، محتاج است به تشبیهاتى که حقیقت معناى مورد نظر را به افق فهم آنان نزدیک کند.

این آن معنایى است که هر کس آن را از آیه مى‏ فهمد، لیکن اگر در اطراف آیه دقت و تامل بیشترى شود معناى دقیق‏ترى از آن به دست مى‏ آید،

 زیرا مى ‏بینیم که خداى سبحان در کلام مجید خود به انسان‏هاى الهى حیات جاویدى را نسبت مى ‏دهد که با مردن سپرى نمى ‏شود، و پس از مرگ هم در تحت ولایت خدا محفوظ به حفظ او است.

 در آن زندگى تعب و فرسودگى نیست،

ذلت و شقاوت نیست،

صاحبان آن زندگى مستغرق در محبت پروردگار خود و خرسند به تقرب درگاه او هستند،

و جز خیر چیزى نمى‏ بینند، و جز با سعادت مواجه نمى ‏شوند،

 در امنیت و سلام به سرمى ‏برند، امنیت و سلامتى که آمیخته با خوف و خطر نیست،

و سعادت و بهجت و لذتى که آخر نداشته و از بین رفتنى نیست،

 چیزهایى را مى ‏بینند و مى ‏شنوند که مردم دیگر از دیدن و شنیدن آن محرومند،

 عقل و اراده ‏شان به جاهایى دست مى ‏یابد که عقل و اراده مردم دیگر بدان دست پیدا نمى ‏کند،

گر چه ظواهر اعمال و صور حرکات و سکناتشان عینا شبیه به ظواهر اعمال و حرکات و سکنات دیگران است

 پس ناگزیر شعور و اراده‏اى فوق شعور و اراده دیگران دارند و ناگزیر در آنان منشا دیگرى براى اینگونه اراده‏ و شعور هست.

 و آن حیات انسانى است،

 آرى، این چنین افراد علاوه بر حیات نباتى و حیات حیوانى حیات دیگرى دارند که مردم کافر فاقد آنند، و آن حیات انسانى است.

همانطورى که حیوانات در عین اینکه در تغذیه و نمو با نباتات شریکند از آنها امتیاز داشته، و ما به خاطر حرکت ارادى که در آنها مى ‏بینیم حکم مى‏کنیم به اینکه علاوه بر حیات نباتى حیات دیگرى بنام حیات حیوانى دارند،

و نیز همانطورى که مردم بى ایمان را با اینکه در درک لوازم زندگى و داشتن حرکات ارادى با سایر حیوانات مشترکند بخاطر آثار عجیب و افکار و تعقلات عالى‏ترى که در آنان مشاهده مى ‏کنیم بدون تردید حکم مى ‏کنیم به اینکه حیاتى فوق حیات سایر حیوانات دارند،

همچنین باید حکم کنیم به اینکه انسانهاى با علم و ایمان و آن افرادى که پروردگار خود را شناخته و با شناختن او از غیر او قطع علاقه نموده‏اند، داراى حیاتى فوق حیات سایر انسانها هستند،

 چون این گونه افراد نیز چیزهایى را درک مى‏کنند که درک آن در وسع و طاقت دیگران نیست و چیزهایى را اراده مى ‏کنند که دیگران از اراده کردن آن عاجزند.

خداى تعالى هم درباره آنان فرموده:

" فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً"[4]

و نیز در باره انسانهاى فاقد ایمان فرموده:

" لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ"[5]،

و در عین اینکه همان دل و چشم و گوش که در مردم با ایمان است براى مردم بى ایمان هم اثبات همان را کرده، آن آثار کاملى که دل و چشم و گوش در مردم با ایمان دارد از مردم بى ایمان نفى کرده و به این مقدار هم اکتفاء ننموده براى مردم با ایمان روح مخصوصى اثبات کرده،

و فرموده:

" أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ"[6].

پس به خوبى روشن گردید اینکه مى‏گوییم براى مؤمن حیات و نورى دیگر است مجاز گویى نبوده بلکه راستى در مؤمن حقیقت و واقعیتى داراى اثر، وجود دارد که در دیگران‏وجود ندارد. و این حقیقت سزاوارتر است به اینکه اسم حیات و زندگى بر آن گذاشته شود تا آن حقیقتى که در دیگر مردم است، و آن را در مقابل حیات نباتى حیات و زندگى حیوانى مى‏ نامیم‏.»[7]

 

 



[1] سوره انعام،آیه122

[2] ( 1) فقط کسانى که گوش شنوا دارند( دعوت تو را) اجابت مى‏کنند و مردگان را خدا زنده مى‏کند.

سوره انعام آیه 36

[3] ( 1) هر کس از مرد و زن عمل صالح کند و مؤمن باشد او را زندگى نیکو دهیم. سوره نحل آیه 97

[4] ( 1) پس به یقین آنان را به یک زندگى دیگرى که زندگى طیب است زنده مى‏کنیم". سوره نحل آیه 97

[5] ( 2) دلهایى دارند که با آن فهم نمى‏کنند، چشمهایى دارند که با آن نمى‏بینند و گوشهایى دارند و لیکن با آن نمى‏شنوند، ایشان چون حیواناتند بلکه گمراه‏ترند، آنان همانند مردمى هستند که غافلند. سوره اعراف آیه 179

[6] ( 3) خدا بر دلهاشان نور ایمان نگاشته و به روح قدس الهى آنها را مؤید و منصور گردانیده. سوره مجادله آیه 22

[7] ترجمه تفسیر المیزان،ج‏7،صص464-467

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۳۱

نظرات  (۱)

چه کار خوب و با خیر و برکتی
ایشالا دست حق همیشه همراهتون
پاسخ:
ممنون از لطف تون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">