نزول عیسی علیه السلام جهت یاری حضرت حجت عج
نزول عیسى علیه السلام و نماز گزاردن وى پشت سر امام مهدى علیه السلام در میان شیعه و سنّى، اجماعى است.[1] روایات مربوط به این ماجرا به لحاظ مضمونى تعارض آشکارى ندارند و هرچند برخى از آنها به لحاظ سندى ضعیف اند، مى توان آنها را متواتر یا دستکم مستفیض دانست.
در پارهاى از این روایات به مضامین دیگرى مانند قتل دجّال و بقاى ایشان به مدّت چهل سال اشاره شده است که نمىتوان هیچ یک را قطعى دانست.[2] این عدم قطعیت در برخى مسائل مربوط به امام زمان علیه السلام نیز، مانند مدّت توقّف ایشان در دنیا پس از ظهور و جنگها و برخورد ایشان با پیروان دیگر ادیان، وجود دارد؛ امّا عدم قطعیت در برخى جزئیات، خدشهاى به اصل آنها وارد نمىسازد.
آنچه از احادیث وارد در این فصل به طور یقینى استفاده مىشود، این است که پس از ظهور امام زمان علیه السلام، عیسى علیه السلام از آسمان فرود مىآید و در نماز به امام مهدى علیه السلام اقتدا مىکند. از پارهاى روایات چنان برمىآید که امام علیه السلام، هدایت گروهى از مردم جهان- که ظاهراً شامل کشورهاى غربى مىشود- و حکومت بر آنها را به عیسى علیه السلام مىسپارد تا نایب حکومتش در آن مناطق باشد.
تنها نکتهاى که شاید باورش براى برخى از مردم دشوار باشد، نزول عیسى علیه السلام از آسمان است. به هر روى، این امر نیز همچون اصل صعود ایشان به آسمان، جزو معجزات الهى است. به گزارش قرآن کریم، خداوند امر را بر دشمنان ایشان مشتبه کرد و آنان نتوانستند بر ایشان چیره شوند و وى را به صلیب کشند و بکشند؛ بلکه خداوند او را به سوى خود برد. چنان که این موضوع معجزه است و هیچ مؤمنى در آن تردید نمىکند، در بازگشت ایشان هم جاى هیچ تردیدى نیست؛ زیرا قرآن کریم به ایمان مجدّد اهل کتاب به عیسى علیه السلام پیش از مرگش تصریح مىکند و مىفرماید:
«وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً.»
و هیچ یک از اهل کتاب نیست، مگر آن که پیش از مرگش به او ایمان آورد و عیسى در روز قیامت به ایمانشان گواهى خواهد داد».
این آیه نشان مىدهد که عیسى علیه السلام را بازگشتى دوباره است که در آن بازگشت، ایمان آوردن اهل کتاب اتّفاق مىافتد؛ وگر نه به گواهى تاریخ که تا کنون ایمان همه اهل کتاب به ایشان، محقّق نشده است. یهودیان که وضعشان روشن است.
مسیحیان نیز با اعتقادات نادرستى که در باره ایشان دارند، ایمانشان به حضرت عیسى علیه السلام تا کنون ایمان درستى نبوده است. بنا بر این باید بازگشتى براى ایشان فرض شود که زمینه ایمان آنها را فراهم کند و این، همان چیزى است که بر اساس روایات پس از ظهور امام مهدى علیه السلام اتّفاق خواهد افتاد.
صحیح البخاری: حَدَّثَنَا ابنُ بُکَیرٍ، حَدَّثَنَا اللَّیثُ، عَن یونُسَ، عَنِ ابنِ شِهابٍ، عَن نافِعٍ مَولى أبی قَتادَةَ الأَنصارِیِّ: أنَّ أبا هُرَیرَةَ قالَ: قالَ رَسولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله:
کَیفَ أنتُم إذا نَزَلَ ابنُ مَریَمَ فیکُم، وإمامُکُم مِنکُم؟
صحیح البخارى- با سندش به نقل از ابو هریره-: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «چگونه هستید هنگامى که فرزند مریم علیه السلام میانتان فرود مىآید، در حالى که امامتان از خودتان است!؟».[3]
تفسیر القمی: فی رِوایَةِ أبِی الجارودِ، عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام فی قَولِهِ: «إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ یُنَزِّلَ آیَةً»: وسَیُریکُم فی آخِرِ الزَّمانِ آیاتٍ: مِنها دابَّةٌ فِی الأَرضِ، وَالدَّجّالُ، ونُزولُ عیسَى بنِ مَریَمَ علیه السلام، وطُلوعُ الشَّمسِ مِن مَغرِبِها.
تفسیر القمّى- به نقل از ابوجارود در باره سخن خداوند: «بىگمان، خداوند، قادر است که نشانهاى فرو فرستد»-: امام باقر علیه السلام فرمود: «بىگمان، در آخر الزمان نشانههایى به شما نشان مىدهد، از جمله، جنبندهاى در زمین، دجّال، فرود آمدن عیسى بن مریم علیه السلام و طلوع خورشید از مغرب آن».[4]
المعجم الکبیر: ... عَن أوسِ بنِ أوسٍ، عَنِ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله، قالَ: یَنزِلُ عیسَى بنُ مَریمَ علیه السلام عِندَ المَنارَةِ البَیضاءِ شَرقِیَّ دِمَشقَ.
المعجم الکبیر- با سندش به نقل از اوس بن اوس-: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «عیسى بن مریم علیه السلام کنار مناره سپید در شرق دمشق فرود مىآید».[5]
صحیح مسلم: حَدَّثَنَا الوَلیدُ بنُ شُجاعٍ ... قالَ: أخبَرَنی أبُو الزُّبَیرِ: أنَّهُ سَمِعَ جابِرَ بنَ عَبدِ اللَّهِ یَقولُ: سَمِعتُ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله یَقولُ:
لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن امَّتی یُقاتِلونَ عَلَى الحَقِّ ظاهِرینَ إلى یَومِ القِیامَةِ.
قالَ: فَیَنزِلُ عیسَى بنُ مَریَمَ صلى الله علیه و آله، فَیَقولُ أمیرُهُم: تَعالَ صَلِّ لَنا، فَیَقولُ: لا، إنَّ بَعضَکُم عَلى بَعضٍ امرَاءُ، تَکرِمَةَ اللَّهِ هذِهِ الامَّةَ».
صحیح مسلم- با سندش به نقل از جابر بن عبد اللَّه-: شنیدم که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید: «همواره گروهى از امّت من، حقمدارانه مىجنگند و تا روز قیامت پیروزند» و فرمود: «و عیسى بن مریم فرود مىآید و فرمانده آنان (سپاهیان مهدى علیه السلام) به او مىگوید: پیش بیا و برایمان نماز بگزار. عیسى مىگوید: نه، برخى از شما، امام برخى دیگر هستند [و این]، گرامیداشت خداوند براى این امّت است».[6]
الصراط المستقیم عن حذیفة عن رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: یَلتَفِتُ المَهدِیُّ وقَد نَزَلَ عیسَى بنُ مَریَمَ کَأَ نَّما یَقطُرُ مِن شَعرِهِ الماءُ، یَقولُ لَهُ المَهدِیُّ: تَقَدَّم فَصَلِّ.
فَیَقولُ: إنَّما اقیمَتِ الصَّلاةُ لَکَ، فَیُصَلّی عیسى خَلفَ رَجُلٍ مِن وُلدی.
الصراط المستقیم- به نقل از حذیفه-: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «مهدى علیه السلام رو به عیسى بن مریم مىکند و به او- که از آسمان، فرود آمده و گویى از مویش آب مىچکد-، مىگوید: جلو بِایست و نماز بگزار. او مىگوید: نماز براى امامت جماعتِ تو برپا شده است. و عیسى پشت سر مردى از نسل من نماز مىگزارد».[7]
الغیبة للطوسی: بِهذَا الإِسنادِ عَن أحمَدَ بنِ إدریسَ، عَن أحمَدَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عیسى، عَنِ الحُسَینِ بنِ سَعیدٍ الأَهوازِیِّ، عَنِ الحُسَینِ بنِ عُلوانَ، عَن أبی هارونَ العَبدِیِّ، عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ فی حَدیثٍ لَهُ طَویلٍ اختَصَرناهُ، قالَ: قالَ رَسولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله لِفاطِمَةَ علیها السلام:
یا بُنَیَّةَ! إنّا اعطینا أهلَ البَیتِ سَبعاً لَم یُعطَها أحَدٌ قَبلَنا: نَبِیُّنا خَیرُ الأَنبِیاءِ وهُوَ أبوکِ، ووَصِیُّنا خَیرُ الأَوصِیاءِ وهُوَ بَعلُکِ، وشَهیدُنا خَیرُ الشُّهَداءِ وهُوَ عَمُّ أبیکِ حَمزَةُ، ومِنّا مَن لَهُ جَناحانِ خَضیبانِ یَطیرُ بِهِما فِی الجَنَّةِ، وهُوَ ابنُ عَمِّکِ جَعفَرٌ، ومِنّا سِبطا هذِهِ الامَّةِ، وهُمَا ابناکِ الحَسَنُ وَالحُسَینُ، ومِنّا وَاللَّهِ الَّذی لا إلهَ إلّاهُوَ مَهدِیُّ هذِهِ الامَّةِ الَّذی یُصَلّی خَلفَهُ عیسَى بنُ مَریَمَ.
ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى مَنکِبِ الحُسَینِ علیه السلام فَقالَ: مِن هذا- ثَلاثاً-.
الغیبة، طوسى- با سندش به نقل از ابو سعید خُدرى، در حدیثى طولانى که مختصرش کرده است-: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمود:
«اى دختر عزیزم! به ما اهل بیت، هفت چیز داده شده که به کسى پیش از ما داده نشده است: پیامبرمان، بهترین پیامبر است که همان پدرت است، و وصیّمان، بهترین وصى است که همان همسرت است، و شهیدمان، بهترین شهید است که همان عموى پدرت حمزه است، و از ما اهل بیت است کسى که دو بال رنگین دارد و با آنها در بهشت پرواز مىکند و او همان پسرعمویت جعفر است، و از ما دو سبط این امّت اند که همان دو پسرت حسن و حسین هستند، و سوگند به خداوندى که جز او معبودى نیست، مهدىِ این امّت، از ماست؛ کسى که عیسى بن مریم، پشت سرش نماز مىخواند».
سپس با دستش بر شانه حسین علیه السلام زد و سه بار فرمود: «از [نسل] این».[8]
کمال الدین: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عِصامٍ رضى الله عنه، قالَ: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ یَعقوبَ الکُلَینِیُّ، ... قالَ: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ الباقِرَ علیهما السلام یَقولُ:
القائِمُ مِنّا مَنصورٌ بِالرُّعبِ، مُؤَیَّدٌ بِالنَّصرِ، تُطوى لَهُ الأَرضُ وتَظهَرُ لَهُ الکُنوزُ، یَبلُغُ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَالمَغرِبَ، ویُظهِرُ اللَّهُ عز و جل بِهِ دینَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ ولَو کَرِهَ المُشرِکونَ، فَلا یَبقى فِی الأَرضِ خَرابٌ إلّاقَد عُمِرَ، ویَنزِلُ روحُ اللَّهِ عیسَى بنُ مَریَمَ علیه السلام فَیُصَلّی خَلفَهُ.
کمال الدین- با سندش به نقل از محمّد بن مسلم-: شنیدم که امام باقر علیه السلام مىفرماید:
«قائمِ ما با هراس [افتادن در دل دشمنانش] یارى مىشود و با یارى [خداوند] استوار مىگردد، زمین زیر پایش در هم پیچیده [و حرکتش سریع] مىگردد و گنجها برایش آشکار مىشوند و حاکمیتش به شرق و غرب مىرسد و خداوند، دینش را به دست او بر همه دینها غلبه مىدهد، هر چند مشرکان را خوش نیاید، و در زمین، ویرانهاى نمىماند، جز آن که آباد مىشود و روح خدا، عیسى بن مریم، فرود مىآید و پشت سر او نماز مىگزارد».[9]
«قائمِ ما با هراس [افتادن در دل دشمنانش] یارى مىشود و با یارى [خداوند] استوار مىگردد، زمین زیر پایش در هم پیچیده [و حرکتش سریع] مىگردد و گنجها برایش آشکار مىشوند و حاکمیتش به شرق و غرب مىرسد و خداوند، دینش را به دست او بر همه دینها غلبه مىدهد، هر چند مشرکان را خوش نیاید، و در زمین، ویرانهاى نمىماند، جز آن که آباد مىشود و روح خدا، عیسى بن مریم، فرود مىآید و پشت سر او نماز مىگزارد».[10]
تفسیر القمی: حَدَّثَنی أبی، عَنِ القاسِمِ بنِ مُحَمَّدٍ، عَن سُلَیمانَ بنِ داوودَ المِنقَرِیِّ،عَن أبی حَمزَةَ، عَن شَهرِ بنِ حَوشَبَ، قالَ:
قالَ لِیَ الحَجّاجُ بِأَنَّ آیَةً فی کِتابِ اللَّهِ قَد أعیَتنی، فَقُلتُ: أیُّهَا الأَمیرُ أیَّةُ آیَةٍ هِیَ؟
فَقالَ قَولُهُ: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» وَاللَّهِ إنّی لَآمُرُ بِالیَهودِیِّ وَالنَّصرانِیِّ فَیُضرَبُ عُنُقُهُ، ثُمَّ أرمُقُهُ بِعَینی فَما أراهُ یُحَرِّکُ شَفَتَیهِ حَتّى یَخمَدَ.
فَقُلتُ: أصلَحَ اللَّهُ الأَمیرَ لَیسَ عَلى ما تَأَوَّلتَ! قالَ: کَیفَ هُوَ؟
قُلتُ: إنَّ عیسى یَنزِلُ قَبلَ یَومِ القِیامَةِ إلَى الدُّنیا فَلا یَبقى أهلُ مِلَّةٍ، یَهودِیٌّ ولا نَصرانِیٌّ إلّاآمَنَ بِهِ قَبلَ مَوتِهِ، ویُصَلّی خَلفَ المَهدِیِّ.
قالَ: وَیحَکَ أنّى لَکَ هذا، ومِن أینَ جِئتَ بِهِ؟
فَقُلتُ: حَدَّثَنی بِهِ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام.
فَقالَ: جِئتَ بِها وَاللَّهِ مِن عَینٍ صافِیَةٍ.
تفسیر القمّى- با سندش به نقل از شهر بن حوشب-: حجّاج به من گفت: آیهاى در کتاب خدا مرا عاجز کرده است.
گفتم: اى امیر! کدام آیه؟
گفت: آیه: «و هیچ یک از اهل کتاب نیست، مگر آن که پیش از مرگش به او (پیامبر خدا) ایمان مىآورد». به خدا سوگند، من فرمان مىدهم که یهودى و مسیحى را گردن بزنند و سپس با چشم خودم به او مىنگرم؛ امّا نمىبینم که لبانش را [به شهادتین] تکان دهد تا آن که مىمیرد.
گفتم: خداوند، امیر را به سامان کند! آیه را درست تأویل نکردى.
گفت: تأویل آن چیست؟
گفتم: عیسى پیش از روز قیامت، به دنیا فرود مىآید و هیچ کس از یهودیان و مسیحیان نمىمانند، جز آن که پیش از مرگش به او ایمان مىآورند و او پشت سرِ مهدى، نماز مىخواند.
گفت: واى بر تو! این تأویل را چگونه یافته و از کجا آوردهاى؟
گفتم: محمّد بن على بن حسین بن على بن ابى طالب (امام باقر علیه السلام) برایم گفته است.
حجّاج گفت: به خدا سوگند، آن را از چشمهاى زلال آوردهاى.[11]
سنن أبی داوود: حَدَّثَنا هُدبَةُ بنُ خالِدٍ، ثنا هَمّامُ بنُ یَحیى، عَن قَتادَةَ، عَن عَبدِ الرَّحمنِ بنِ آدَمَ، عَن أبی هُرَیرَةَ: أنَّ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله قالَ:
لَیسَ بَینی وبَینَهُ نَبِیٌّ- یَعنی عیسى- وإنَّهُ نازِلٌ، فَإِذا رَأَیتُموهُ فَاعرِفوهُ: رَجُلٌ مَربوعٌ، إلَى الحُمرَةِ وَالبَیاضِ، بَینَ مُمَصَّرَتَینِ، کَأَنَّ رَأسَهُ یَقطُرُ وإن لَم یُصِبهُ بَلَلٌ، فَیُقاتِلُ النّاسَ عَلَى الإِسلامِ، فَیَدُقُّ الصَّلیبَ، ویَقتُلُ الخِنزیرَ، ویَضَعُ الجِزیَةَ، ویُهلِکُ اللَّهُ فی زَمانِهِ المِلَلَ کُلَّها إلَّاالإِسلامَ، ویُهلِکُ المَسیحُ الدَّجّالَ، فَیَمکُثُ فِی الأَرضِ أربَعینَ سَنَةً، ثُمَّ یُتَوَفّى فَیُصَلّی عَلَیهِ المُسلِمونَ.
سنن أبى داوود- با سندش به نقل از ابو هریره-: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «میان من و او- یعنى عیسى- پیامبرى نیست و او فرود مىآید و چون او را دیدید، بشناسیدش: مردى چهارشانه که سرخ و سفید مىزند، دو تکه لباس طلایىرنگ به تن دارد، گویى از سرش آب مىچکد، بى آن که خیس باشد، با مردم مىجنگد تا اسلام بیاورند و صلیب را در هم مىشکند و خوک را مىکشد و مالیات مىنهد و خداوند در روزگار او، همه دینها را بجز اسلام، نابود مىکند، و دجّال را هلاک مىنماید و چهل سال در زمین مىماند و آن گاه وفات مىکند و مسلمانان بر او نماز مىخوانند».[12]
صحیح ابن حبّان- با سندش به نقل از ابو هریره-: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «پیامبران همگى [به سان] برادرانى [از یک پدر و] از چند زن هستند: مادران آنها، متفاوت و دینشان، یکسان است و من، نزدیکترینِ مردم به عیسى بن مریم هستم. میان من و او، پیامبرى نیست. او فرود مىآید و چون او را دیدید، بشناسیدش: مردى چهارشانه که سرخ و سفید مىزند، دو تکّه لباس طلایىرنگ به تن دارد، گویى از سرش آب مىچکد، بى آن که خیس باشد، با مردم مىجنگد تا اسلام بیاورند و صلیب را در هم مىشکند و خوک را مىکشد و مالیات مىنهد و خداوند در روزگار او، همه دینها را بجز اسلام، نابود مىکند و دجّال را هلاک مىنماید و امنیت، در زمین برقرار مىشود، تا آن جا که شیر و شتر و پلنگ و گاو و گرگ و گوسفند با هم مىچرند و کودکان با مارها بازى مىکنند، بى آن که گزندى به آنها برسد. مسیح، چهل سال در زمین مىماند و سپس وفات مىکند و مسلمانان بر او نماز مىگزارند.
درودهاى خدا بر او باد!».[13]
[1] در کتابهاى مهم شیعه و اهل سنّت، احادیثى در اینموضوع آمده است. کتابهاى مهم اهل سنت مانند: صحیح البخارى، صحیح مسلم، سنن الترمذى، مسند ابن حنبل، السنن الکبرى، سنن أبى داوود، تاریخ دمشق، کنز العمال، و ...، و کتاب هاى مهم شیعه مانند: کمال الدین، کشف الغمة، بحار الأنوار، الملاحم و الفتن، الغیبة طوسى، الأمالى صدوق، الاحتجاج، عیون أخبار الرضا علیه السلام و ....
[2] هر چند برخى علماى اهل سنّت، مانند شوکانى، برخى از اینها را مانند احادیث مربوط به دجّال، متواترمىدانند( رک: عون المعبود: ص 458).
[3] صحیح البخارى: ج 3 ص 1272 ح 3265، صحیح مسلم: ج 1 ص 136 ح 244، المعجم الأوسط: ج 9 ص 86 ح 9203، کنز العمّال: ج 14 ص 334 ح 38845؛ مجمع البیان: ج 2 ص 759، العمدة: ص 431 ح 903 و ص 432 ح 905، کشف الغمّة: ج 3 ص 228، الصراط المستقیم: ج 2 ص 222، بحار الأنوار: ج 51 ص 88. نیز، ر. ک: همین دانشنامه: ج 8 ص 218 ح 29.
[4] تفسیر القمّى: ج 1 ص 198، بحار الأنوار: ج 52 ص 181 ح 4.
[5] المعجم الکبیر: ج 1 ص 217 ح 590، کنز العمّال: ج 14 ص 335 ح 38852.
[6] صحیح مسلم: ج 1 ص 137 ح 247، مسند ابن حنبل: ج 5 ص 113 ح 14726، صحیح ابن حبّان: ج 15 ص 231 ح 6819، السنن الکبرى: ج 9 ص 304 ح 18615، کنز العمّال: ج 14 ص 334 ح 38846؛ مجمع البیان: ج 9 ص 82، کشف الغمّة: ج 3 ص 274، تأویل الآیات: ج 2 ص 570 ح 44، بحار الأنوار: ج 51 ص 88.
[7] الصراط المستقیم: ج 2 ص 257.
[8] الغیبة، طوسى: ص 191 ح 154، بحار الأنوار: ج 51 ص 76 ح 32.
[9] کمال الدین: ص 330 ح 16، إعلام الورى: ج 2 ص 291، کشف الغمّة: ج 3 ص 324، بحار الأنوار: ج 52 ص 191
[10] کمال الدین: ص 330 ح 16، إعلام الورى: ج 2 ص 291، کشف الغمّة: ج 3 ص 324، بحار الأنوار: ج 52 ص 191
[11] تفسیر القمّى: ج 1 ص 158، مجمع البیان: ج 3 ص 211، بحار الأنوار: ج 9 ص 195 ح 45.
[12] سنن أبى داوود: ج 4 ص 117 ح 4324، تاریخ دمشق: ج 34 ص 173، کنز العمّال: ج 14 ص 333 ح 38843.
[13] صحیح ابن حبّان: ج 15 ص 233 ح 6821، مسند ابن حنبل: ج 3 ص 374 ح 9281، المصنّف، ابن ابى شیبه: ج 8 ص 660 ح 72، مسند أبى داوود الطیالسى: ص 335 ح 2575، کنز العمّال: ج 14 ص 336 ح 38856.