بسوی ظهور(26):عوامل نجات از عذاب آخرالزمان
1. اجابت از دعوت محمّد صلى الله علیه و آله:
اجابت از دعوت پیامبر اسلام حضرت محمّد صلى الله علیه و آله موجب نجات از عذاب دردناک:
یا قَوْمَنا أَجِیبُوا داعِیَ اللَّهِ وَ آمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ[1]
2.استغفار:
استغفار به درگاه الهى از موجبات نجات از عذاب:
«وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» [2]
و تا تو در میان مردمى، خداوند بر آن نیست که آنان را عذاب کند، و تا آنان استغفار مى کنند، خداوند عذاب کنندهى آنان نیست.
3. ایمان:
ایمان به خدا، سبب نجات انسان از عذاب:
«فَلَوْ لا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِیمانُها إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حِین»[3]
چرا هیچ یک از شهرها و آبادیها ایمان نیاوردند که (ایمانشان بموقع باشد، و) به حالشان مفید افتد؟! مگر قوم یونس، هنگامى که آنها ایمان آوردند، عذاب رسوا کننده را در زندگى دنیا از آنان برطرف ساختیم؛ و تا مدّت معیّنى [پایان زندگى و اجلشان] آنها را بهرهمند ساختیم.
4.شکرگزاری:
شکرگزارى آل لوط به درگاه خدا، باعث رهایى آنان از عذاب:
«إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ حاصِباً إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّیْناهُمْ بِسَحَرٍ* نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ شَکَر»[4]
ما بر آنها تندبادى که ریگها را به حرکت در مى آورد فرستادیم (و همه را هلاک کردیم)، جز خاندان لوط را که سحرگاهان نجاتشان دادیم! این نعمتى بود از ناحیه ما؛ این گونه هر کسى را که شکر کند پاداش مى دهیم!
5.تقوی
«وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَىالْهُدى فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ* وَ نَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُون»[5]
امّا ثمود را هدایت کردیم، ولى آنها نابینایى را بر هدایت ترجیح دادند؛ به همین جهت صاعقه- آن عذاب خوارکننده- به خاطر اعمالى که انجام مى دادند آنها را فروگرفت! و کسانى را که ایمان آوردند و پرهیزگار بودند نجات بخشیدیم!
«ضمیمه نمودن تقوى به ایمان و تعبیر از تقوى به عبارت" وَ کانُوا یَتَّقُونَ" که به خاطر کلمه" کانوا" استمرار را مىرساند، براى آن است که بفهماند این دسته بین عمل صالح و ایمان جمع مىکردند، هم آن را داشتند و هم این را، و این جمع کردن سبب نجاتشان از عذاب انقراض شد.»[6]
«مى فرماید «وَ کانُوا یَتَّقُونَ» در حالى که حق ظاهر عبارت آن بود که بفرماید «آمنوا و اتقوا». چنین تغییر سیاقى، مشعر به این معناست که این ایمان مؤمنان، بعد از ایمان اولیهشان، مکتسب از تقواست و حقیقت آن پاکى ایمان است از هرگونه شائبه شرکِ معنوى که معلول اعتماد به غیر خداست.»[7]
6.معیت و همراهی با حجت زمان:
«وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا هُوداً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ نَجَّیْناهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِیظٍ»[8]
و زمانى که فرمان (قهر) ما آمد، هود و کسانى را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم و از عذاب سخت رهایشان ساختیم.
فَکَذَّبُوهُ فَنَجَّیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَ جَعَلْناهُمْ خَلائِفَ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ»[9]
پس او (نوح) را تکذیب کردند، آنگاه ما او و کسانى که در کشتى همراه او بودند را نجات دادیم و آنان را جانشینِ (در زمین) قرار دادیم و همهى کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، غرق ساختیم. پس بنگر که پایانِ کارِ هشدار داده شدگان چگونه بود!
معنای معیت وهمراهی:
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً»[10]
محمّد، رسول خداست و کسانى که با او هستند، بر کفّار، سخت و در میان خودشان مهربانند. آنان را پیوسته در رکوع و سجود مى بینى، که فضل و رضوان را از خدا مى جویند، نشانه آنان در رخسارشان از اثر سجود نمایان است. این است وصف ایشان در تورات و وصف آنان در انجیل، مانند زراعتى است که جوانه را از زمین خارج کرده، پس آن را نیرو داده تا سخت شود و بر ساقه ى خود بایستد، آن گونه که کشاورزان را به شگفتى و شادى وا مى دارد. تا خداوند به واسطه مؤمنان کفّار را به خشم آورد، ولى خداوند به کسانى از کفّار که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دهند، وعده آمرزش و پاداشى بزرگ داده است.
«لکِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِکَ لَهُمُ الْخَیْراتُ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[11]
ولى (در مقابلِ منافقانِ رفاه طلب وگریزان از جنگ) پیامبر و مؤمنانِ همراه او، با اموال و جانهایشان جهاد کردند واینانند که همه ى خیرات و نیکى ها براى آنان است و هم آنانند رستگاران.
«از این آیه به خوبى استفاده مى شود که اگر" ایمان" و" جهاد" توام گردد هر گونه خیر و برکتى را با خود همراه خواهد داشت، و جز در سایه این دو، نه راهى به سوى فلاح و رستگارى است، و نه نصیبى از خیرات و برکات مادى و معنوى.»[12]
7.امر به معروف و نهی از منکر:
«وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتِیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ
و (اى پیامبر!) از آنان دربارهى (مردم) آن آبادى که کنار دریا بود سؤال کن! آنگاه که (به قانون،) در روز شنبه تجاوز مى کردند، هنگامى که روز تعطیل (شنبه)، ماهى ها (به روى آب در) کناره هاى دریا نزد آنان مى آمدند، و (لى) روزى که تعطیل نبودند، ماهیان آشکار نمىشدند. ما این گونه آنان را به خاطر تجاوز و فسقشان آزمایش مى کردیم.
وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ
و (به یاد آور) زمانى که گروهى از آنان (بنى اسرائیل، به گروه دیگر که نهى از منکر مى کردند) گفتند: چرا شما قومى را موعظه مى کنید که خدا هلاک کنندهى ایشان است، یا عذاب کننده ى آنان بر عذابى سخت است؟ گفتند: براى آنکه عذرى باشد نزد پروردگارتان و شاید آنها نیز تقوا پیشه کنند.
فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِیسٍ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ
پس چون تذکّرى را که به آنان داده شده بود فراموش کردند، کسانى را که نهى از منکر مىکردند نجات دادیم و ستمگران را به سزاى نافرمانى که همواره انجام مى دادند، به عذابى سخت گرفتیم.
فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ
پس چون از آنچه نهى شده بودند تجاوز کردند، به آنان گفتیم: به شکل میمونهاى طرد شده در آیید.
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ إِنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ»[13]
و (به یاد آور) آنگاه که پروردگارت اعلام کرد: همانا تا روز قیامت، کسى را بر آنان (بنىاسرائیل) مسلّط خواهد کرد که آنان را پیوسته عذاب سخت دهد. همانا پروردگارت زود عقوبت مى کند و شکّى نیست که او (در برابر توبه کنندگان) بخشاینده و مهربان است.
«بنى اسرائیل سه گروه بودند: یکدسته قانون شکن، عده اى دیگر دلسوزان نصیحتگر و گروه سوم گروهى بى تفاوت. بى تفاوتها به نصیحتگران مى گفتند: خود را خسته نکنید، چون حرف هایتان در فاسقان اثر ندارد و آنها به هر حال جهنّمى هستند. ولى ناهیان از منکر مىگفتند: کار ما بى اثر نیست، حداقل آنکه ما نزد خدا معذوریم. و چه بسا آنها به واسطه ى سخن ما تقوا پیشه کنند.»[14]
«فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْأَرْضِ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِیهِ وَ کانُوا مُجْرِمِینَ* وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ»[15]
پس چرا در قرون قبل از شما، صاحبان علم و قدرتى نبودند تا مردم را از فساد در زمین باز دارند، مگر گروه کمى از کسانى که از میان آنان نجاتشان دادیم، و ستمگران دنباله رو و دلبسته ى مال و مقامى شدند که در آن مست و سرکش شده بودند و آنان مردمى مجرم و گناهکار بودند. و پروردگار تو بر آن نبوده تا آبادى هایى را که مردمش اصلاح گرند، به ظلم و ستم هلاک کند.
«این گروه اندک هر چند امر به معروف و نهى از منکر داشتند، اما مانند لوط و خانواده کوچکش و نوح و ایمان آورندگان محدودش و صالح و تعداد کمى که از او پیروى کرده بودند، آن چنان کم و اندک بودند که توفیق بر اصلاح کلى جامعه نیافتند.
و به هر حال ستمگران که اکثریت این جامعهها را تشکیل مى دادند به دنبال ناز و نعمت و عیش و نوش رفتند و آن چنان مست باده غرور و تنعم و لذات شدند که دست به انواع گناهان زدند.»[16]
*در این آیه خداوند از گروهى انتقاد کرده که چرا مجهّز به علم و قدرت نمى شوند تا جامعه را هشدار دهند.
پیامها:
1- در همهى زمانها، افراد بى تفاوت نسبت به مفاسد اجتماعى، محکوم و مورد انتقادند. فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ ...
2- بیشترین مسئولیّت در نهى از منکر، بر عهدهى صاحبان علم و قدرت است.«أُولُوا بَقِیَّةٍ»
3- در هر جامعه اى، افراد مصلح و دلسوز در اقلیّت هستند. «إِلَّا قَلِیلًا»
4- رمز سقوط امّتهاى پیشین، بى تفاوتى و ترک نهى از منکر بوده است. «إِلَّا قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَیْنا»
5- نتیجه ى دلسوزى مصلحین و اصلاح جامعه، نجات از قهر الهى است. «أَنْجَیْنا»
6- ظلم، عیّاشى و جرم، اضلاع مثلث شوم سقوط و هَلاکت اند. «ظَلَمُوا، أُتْرِفُوا، مُجْرِمِینَ».[17]