بسوی خدا(6):وراثت حقیقی صالحان و مشاهده ی اتم تا عرش الهی
عارف بزرگ عین القضات همدانی می نویسد: زمینی را که مومنان و بندگان صالح خدا وارث آن میشوند، زمین دل و زمین بهشت است، چرا که زمین خاکی، فناپذیر است و مقام خالق هستی، شایسته تر و ارجمندتر از این است که بخواهد بندگان شایسته خود را به دنیای فناپذیر وعده بدهد. البته این معنا با وارث شدن صالحان، زمین خاکی را در عصر ظهور منافات ندارد. زیرا مومنان هر دو را به ارث میبرند، یکی را به فرج عمومی و دیگری را با فرج شخصی به ارث میبرند. و آنچه اهمیت بسزایی دارد همان وارث شدن زمین دل ست نه زمین فانی.
و اگر قلب زنده شد همه ی هستی و عرش الهی را در ذرّه ای بیند، چرا که قلب مومن عرش الهی ست، و عظمت این عرش چنان ست که عرش هستی در مقابلش هیچ است و این بخاطر عظمت مقام انسانی و خلافت الهی میباشد.
و همچنین چنان چشمان تیزبینی پیدا میکند که در هر ذرّه و اتمی، عرش الهی و هفت آسمان و زمین را میبیند، چرا که هر ذرّه ای، برای خود عالمی دارد.
کلام عین القضات همدانی :
«إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» این زمینِ خاک نباشد که زمینِ خاک، فنا دارد، خالق را و باقی را نشاید؛ زمین بهشت و زمین دل میخواهد. فردا که بدین مقام رسی بر تو لازم شود گفتن: «وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ». و جایی دیگر بیان میکند: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ».
چون زمین فنا و قالب، به زمینِ بقا و دل، مبدّل شود، مرد را به جایی رساند که عرش مجید را در ذرّهای بیند، و در هر ذرّهای عرش مجید بیند. از آن بزرگ نشنیدهای که گفت: در هر ذرّهای سیصد و شصت حکمت خدا آفریده است؛ امّا من میگویم که در هر ذرّهای صد هزار حکمت نامتناهی تعبیه است، و این ذره در موجودات نگنجد، و جمله موجودات نسبت با این ذرّه، ذرّهای نماید؛ «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» همین معنی دارد. دریغا که مرد منتهی در هر ذرّهای هفت آسمان و هفت زمین بیند. زهی ذرّهای که آینه کلّ موجودات و مخلوقات آمده، چون در ذرّه موجودات ببیند، ندانم که از موجودات چه بیند «سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ». «ما نظرت فی شیء الّا و رأیت اللّه فیه» همین معنی دارد که همه چیز آینه معاینه او شود، و از همه چیز فایده و معرفت یابد. «یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» این همه بیان که گفته شد بکرده است.»[1]