اثبات وجود امام مهدی عج از آیات قرآن
یکم. دستور مطلق و همیشگى بر اطاعت از ولىّ امر
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا[1]
صریح آیه شریفه مىفرماید که از اولى الامر خود، پیروى کنید. این دستور، مطلق است و مانند دیگر خطابات قرآنى، همه انسانها را در همه زمانها و همه مکانها شامل مىشود. لازمه این دستور دائمى، وجود ولىّ امر در هر زمان است؛
وگرنه دستور، فاقد موضوع مى شود. چراکه طبق این آیه، همه مؤمنان، مکلف هستند پس از خدا و رسولش به ولىّ امر خود، مراجعه کنند. پس همواره باید ولىّ امرى موجود باشد.
دوم. همواره با صادقین باشید
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ[2]
خطاب و دستور آیه شریفه، عام و مطلق است و همه مؤمنان را در همه اعصار، فرمان مى دهد که تقواى الهى را رعایت کنند و همواره با صادقین باشند. از مفهوم آیه بر مى آید که همانگونه که رعایت تقوا براى همه مسلمین در همه زمانها لازم است، همراهى با صادقین نیز چنین است.
این دستور عام و همیشگى، دلالت دارد که باید در هر عصر، مصداق و فردى از صادقین باشد تا براى مردمان، امتثال و انجام این دستور عام، ممکن و میسور شود و اگر چنین نباشد، تکلیف به ما لا یطاق و یا تکلیف بى موضوع خواهد شد و هر دو قسم، قبیح و صدور آن از خداوند، محال مى باشد.
سوم. وجود همیشگى امام؛ لازمه استمرار عهد الهى
هنگامى که حضرت ابراهیم علیه السّلام به دستور الهى به مقام امامت رسید، از خداوند درخواست کرد که این عهد و مقام، به فرزندان او نیز برسد؛ اما خداوند در پاسخ فرمود: لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ.[3]
از اینکه حضرت ابراهیم علیه السّلام خواهان حفظ این مقام در نسل خود مىشود، معلوم مى گردد که چنین مقام و منصبى، استمرار دارد؛ یعنى اصل استمرار آن، نزد ابراهیم علیه السّلام، مسلم و مفروض بوده است. پاسخ خداوند هم در حقیقت، اشاره به پذیرش اصل استمرار دارد؛ اگرچه این منصب را نصیب ظالمان نمى داند.
چهارم. وجود یک هادى براى هر قوم
قرآن مجید، در سوره رعد، میان «منذر» و «هادى» تفکیک کرده، منصب نخست را براى رسول اکرم صلّى اللّه علیه و اله و سلّم ثابت دانسته و منصب دوم را به حالت استمرار بیان کرده است: إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ.[4] پس این معنى از تفسیر خود آیه فهمیده مىشود که سنت الهى بر وجود یک هدایتگر براى هر قومى، تعلق گرفته است.
پرسشى که در اینجا مطرح است این است که هادى یا هادیان امتهاى گوناگون، چه کسى و یا چه کسانى هستند؟ فخر رازى در این رابطه مىگوید: «انذارکننده، پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و سلّم و هدایت کننده، على علیه السّلام است. چون ابن عباس مىگوید: پیامبر، دست مبارک را بر سینهاش گذاشت و فرمود:" أنا منذر" و سپس اشاره به على علیه السّلام کرد و فرمود" أنت الهادى یا على بک یهتدى المهتدون من بعدى"».[5]
در تفسیر نور الثقلین، پانزده روایت در این زمینه آورده شده است. از جمله آنکه امام صادق علیه السّلام فرمود: «کل امام هادى کل قوم فى زمانه؛ کل امام هاد للقرآن الذى هو فیه».[6]
پنجم. قیامت و امام اختصاصى براى هر قوم
براساس آیه ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ[7]، پرسشها و مؤاخذات رستاخیز، از تکالیف و نعمتهاى دنیایى است. از طرفى، در قیامت، مردم در زمره امامشان فراخوانده مىشوند: یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ[8]. پس هر گروهى، امام و پیشوایى دارد و این امام، همان امام دنیایى است؛ لذا باید در دنیا براى هر گروه و فرقه اى، امامى باشد؛ خواه، امام نور و خواه، امام نار.