بسوی ظهور

مهدویت و آخرالزمان از منظر ادیان ابراهیمی

بسوی ظهور

مهدویت و آخرالزمان از منظر ادیان ابراهیمی

بسوی ظهور

امیرالمومنین (ع): «هرکس در ذلّت فراگیری دانش، ساعتی صبر نکند، در ذلّت جهل، تا ابد، باقی خواهد ماند.»

تکامل عقل در عصر ظهور

شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۴۷ ب.ظ


الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنِ الْمُثَنَّى الْحَنَّاطِ عَنْ قُتَیْبَةَ الْأَعْشَى عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ مَوْلًى لِبَنِی شَیْبَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ‏ بِهَا عُقُولَهُمْ‏ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ.[1]

حضرت باقر علیه السّلام فرمود: چون قائم ما قیام کند خداوند دست رحمتش را بر سر بندگان گذارد پس عقولشان را جمع کند و (تا پیروى هوس نکنند و با یک دیگر اختلاف نورزند) و در نتیجه خردشان کامل شود (متانت و خود نگهداریشان کامل شود).

 

در روایت دیگری آمده است:

عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ مَوْلًى لِبَنِی شَیْبَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا ع وَضَعَ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ‏ بِهَا عُقُولَهُمْ‏ وَ کَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامُهُمْ.[2]

 

قدرت اجتهاد احکام از قرآن و سنت توسط توده ی مردم :

قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَال‏:وَ تُؤْتَوْنَ‏ الْحِکْمَةَ فِی‏ زَمَانِهِ‏ حَتَّى إِنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِی فِی بَیْتِهَا بِکِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص.[3]

یعنى آن‏ قدرسطح فرهنگ اسلامى و دینى، بالا مى‏ رود که همه افراد انسان و همه افراد جامعه و زنانى که در میدان اجتماع  هم بر فرض شرکت نمى‏ کنند و در خانه مى ‏نشینند; آنها هم مى‏ توانند فقیه باشند، دین شناس باشند. 

 

خداوند منزه از داشتن جوارح و اعضاء و هرگونه تکثر و تشبیه به اشیاء ست زیرا «لیس کمثله شیء»، الّا اینکه امور مربوط به خلقش را از طریق وسائط انجام میدهد. قول خداوند  

 فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً[4] «تدبیرکنندگان امور» به ملائکه تفسیر شده و عمده ی وسائط، أرواح محمد و آل طاهرین او میباشند.

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا ابْنَ أَبِی یَعْفُورٍ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ مُتَوَحِّدٌ بِالْوَحْدَانِیَّةِ مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ فَخَلَقَ‏ خَلْقاً فَفَرَّدَهُمْ‏ لِذَلِکَ‏ الْأَمْرِ فَنَحْنُ هُمْ یَا ابْنَ أَبِی یَعْفُورٍ فَنَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ فِی عِبَادِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ فِی خَلْقِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ وَ خُزَّانُهُ عَلَى عِلْمِهِ وَ الدَّاعُونَ إِلَى سَبِیلِهِ وَ الْقَائِمُونَ بِذَلِکَ فَمَنْ أَطَاعَنَا فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ.[5]

عبد اللَّه بن ابى یعفور گفت حضرت صادق علیه السّلام فرمود:

 اى پسر ابى یعفور خداوند تبارک و تعالى یکتا و تنها ست(شریکی و همراهی در کنار خود ندارد)و در امرش نیز تنهاست (و شریکی ندارد، خود امور مخلوقات را انجام میدهد و مدیریت میکند)، پس خلقی را آفرید و امرش را به آنها اختصاص داد(خداوند از طریق آنان امور مخلوقاتش را انجام میدهد)

ما همان مخلوق ممتاز هستیم.

 اى پسر ابى یعفور! ما حجت‏هاى خدا میان مردم و شهداى او در میان خلق و امناى او و خزینه‏داران علم و دعوت‏ کنندگان راه او و بپادارندگان این راه هستیم هر که از ما اطاعت کند خدا را اطاعت کرده.

چنانچه در قرآن میفرماید:

وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ «قمر، 50»

و فرمان ما جز یک فرمان نیست (آن هم بسیار سریع) مانند یک چشم برهم زدن.

همانطور که خدا در ذاتش یکتاست ،فیض و امرش نیز، یکی بیش نیست یعنی با یک «کن فیکون» و یک فیض و نور واحد عالم را مدیریت میکند و آن نورعظیم، حقیقت امام هر زمان میباشد که در مرحله ی بعدی که این نور نازل میشود، کثرت پیدا میکند.

یعنی امام زمان  این امر واحد را که از خداوند أخذ کرد به چهار فرشته مقرب الهی، نازل میکند؛ امام قلب عالم امکان است و در عالم دو قلب نداریم، فیض یکجا به او نازل و سپس به چهار شاهرگ جریان می یابد و ازآنها به سایر رگها؛

 امور مربوط به حیات مخلوقات ، ایجاد ارواح، دمیدن در صور قیامت به اسرافیل،

رزق و روزی به میکائیل،

هدایت و تکامل به جبرییل

و مرگ و قبض ارواح و بازگرداندن ارواح به عالم غیب به عزراییل[6]

اشکال:

جبرئیل و ملائکه ، واسطه نزول وحی هستند ،اهل بیت ع و پیامبر ص ، فرودگاه ملائکه هستند و بالعکس صحیح نیست.

پاسخ:

عالم مراتب دارد در عالم جبروت و مقام نورانیّت، پیامبر و اهل بیت ع مستقیم فیض را از خداوند دریافت میکنند و آنرا در عالم ملکوت به ملائکه نازل میکنند سپس از طریق ملائکه به وجود دنیوی اهل بیت ع نازل میشود.

اگر این را نپذیریم ملائکه معلّم انسان کامل و اشرف مخلوقات خواهند بود در حالیکه انسان کامل معلّم ملائکه و خلیفه ی خداوند میباشند.

خلیفه اصلی و بلاواسطه ی خداوند در همه ی عوالم اهل بیت ع میباشند و پیامبران خلیفه ی با واسطه ی خدا در زمین میباشند. در واقع پیامبران، خلیفه ی خلیفه خدا هستند.

 

بنابراین  اینکه در روایت کافی فرمود: «وضع اللّه یده»خدا دستش را قرار میدهد، روایت کمال الدین فرمود: قائم عج دستش را قرار میدهد که هر دو به یک معنا برمیگردد. زیرا اهل بیت واسطه امر الهی و ید الله هستند، همانطور که انسان از طریق دستش افعال خود را انجام میدهد، خداوند از طریق امام هر زمان، افعال خود را در عالم انجام میدهد.

خداوند دست مادی ندارد ولی دست مجرد دارد، و آن امام زمان عج و ملائکه میباشند زیرا دست نیروی اجرایی و ابزاری برای انجام کار است، پس به این معنا امام زمان عج ، ید الله ست و ملائکه دست امام زمان عج میباشند.

بنابراین مراد از اینکه خدا و امام زمان عج دستش را بر سر بندگان قرار میدهد این است که خداوند از طریق امام زمان عج و ایشان از طریق جبرئیل و ملائکه زیر دستش که موکّل امور هدایت و اندیشه هستند در اندیشه بندگان در عصر ظهور تصرّف میکند و بواسطه ی این فیض و رحمت الهی عقول و اندیشه های پراکنده ی آنان را متمرکز و جمع میسازد.

مراد از جمع عقول:

1.مراد این است که با هدایت ملکوتی حضرت، اندیشه و افکار مردم یکی میشود و اختلاف فکری و عقیدتی از بین میرود، زیرا منشأ همه ی مشکلات عالم از قبیل جنگها و اختلافات مذهبی ریشه در افکار مختلف مردم دارد که نسبت به حقیقت برداشتهای متعدد دارند هر گروهی خود را به حق میدانند، و حضرت برای اصلاح بشریت، سراغ سرچشمه میرود و ریشه مشکلات را هدف قرار میدهد و با یکسان سازی اندیشه ها، اختلافات و جنگها را از بین میبرد و صلح کلّ را ایجاد میکند.

 

2.مراد این است که عقل انسانها را از حالت تشتت و پراکندگی افکار به حالت تجمیع و تمرکز افکار و حضور قلب میرساند. از افکار متعدد دنیوی به فکر واحد اخروی میرساند.

 

انسانها به جهت گرایش به دنیا و لذائذ آن ،غرق در شهوات و آرزوهای مختلف میشود و دچار پراکندگی ذهن میشود و هر لحظه به دنبال آرزویی و رسیدن به خواسته ی نفس است و آرامش و اطمینان قلب خود را از دست میدهد، در نتیجه مسیر هدایت و تکامل را که شرطش حضور قلب و تمرکز افکار است را از دست میدهد.

 

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر آن کس که در شب و روز، بزرگترین همّش آخرت باشد، خداوند بى‏ نیازى را در دل او جاى مى‏ دهد و کارش را سامان مى ‏بخشد و از دنیا نمى ‏رود مگر وقتى که روزى‏ اش را کامل دریافت کرده باشد. و هر آن کس که شب و روز، بزرگترین همّش دنیا باشد، خداوند فقر را در بین دو چشم او قرار مى‏ دهد (همیشه چشمش گرسنه دنیا است) و کارش را پریشان مى ‏سازد و از دنیا به چیزى بیش از قسمت خود نمى‏ رسد.»[7]

 

پیش از ظهور، دولت ابلیس بر زمین حکمفرماست و ابلیس از طریق طاغوتها به کنترل ذهن مردم میپردازد و اولویتهای زندگی را تبدیل به امور بی ارزش و امور بی ارزش را تبدیل به اولویتها میکند و حاکمان و ثروتمندان جهانی به جهت تسلط بر مستضعفان و چپاول  ثروت شان، آنان را بوسیله رسانه و با تبلیغات به سمت مصرف کالاهای خود میبرند و به خالی کردن جیب مستضعفان میپردازند.

 

تمدن مادی غرب برای رسیدن به چنین اهدافی، نیاز دارد که مردم را به سمت مصرف بیشتر از طریق جذاب سازی امور دنیوی بکشاند. لذا برای مردم نیازهای کاذب و مصارف متعدد ایجاد میکنند. و مردم را با سوق دادن به امور دنیوی دچار تشتت افکار میکنند.

لذا رسانه های آنان به  جذاب سازی و زینت دادن گناهان از قبیل زنا، شراب، قتل، رقص، موسیقی، اعتیاد و غیره میپردازند.

و همچنین با ایجاد انفجار اطلاعات مردم را از حالت تمرکز فکری به امور حیاتی و مهم دنیوی و اخرویشان به سمت امور پراکنده و فرعی دنیوی کشانده اند.

لذا وقتی طاغوتها حاکم بر بشریت میشوند آنان را از نور و حالت تمرکز به معنویات به سمت پراکندگی و ظلمات دنیوی و گناهان میکشانند.

ولی حاکمیت رهبران الهی مردم را از ظلمات دنیا به نور آخرت و معنویت خارج میکند.

«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون‏»[8]

 انسان با توجه به عقلی که دارد به سمت معنویات وخوبیها فطرتاً گرایش دارد ولی در عصر ما با اینکه مردم از دانش و عقل نظری برخوردارند و خیر و شرّ را بهتر از گذشته تشخیص میدهند ولی عقل عملی آنان که وظیفه اش بازداشتن آنان از گناه ست کار خود را بخوبی انجام نمیدهد.

علت آن این است که تمدن مادّی غرب با جذاب سازی گناه و سهل الوصول ساختن آن کار عقل را در بازدارندگی دشوار ساخته اند.

همه میدانند که زنا، بی عفتی، بی حجابی، شراب، قتل، دزدی و غیره زشت و ناپسند است، همه میدانیم که غذاهای فست فودی مضرّ است ولی آنها را مصرف میکنیم، چون غرب با جذاب سازی ، تبلیغات و لذت بخش ساختن آنها، کار عقل را دشوار ساخته اند.

وادی شرک که عبارت ست از وادی ولایت طاغوت، وادی ظلمات ،اختلاف، تفرقه و تشتت خاطر است و وادی توحید که وادی ولایت اهل بیت ع است وادی نور، وحدت، یکپارچگی و طمانینه قلب است.

أَوْ کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»[9]

یا (اعمال کافران) همچون ظلماتى است در دریاى عمیق و متلاطم که موجى بزرگ روى آن را مى‏پوشاند، و روى آن، موج بزرگ دیگرى است و بالاى آن موج (دوّم) ابرى است، (تاریکى عمق دریا و موج‏هاى انباشته و ابرهاى تیره) ظلماتى است تو در تو (که کافر در آنها غرق شده است) همین که دست خود را (براى نجات) برآورد، احدى دست او را نمى‏بیند (تا نجاتش دهد). و خداوند براى هر کس نورى قرار ندهد، هیچ نورى براى او نخواهد بود.

در وادی شرک هر لحظه موجی از گناه بر تاریکی او می افزاید و هر زمان از موجی خلاص میشود موج سهمگین تری او را فرا میگیرد تا اینکه مرگش فرا برسد.

در وادی توحید، نور ایمان و عقل او را از انجام گناهان باز میدارد:

أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»[10]

و آیا آنکه (به واسطه‏ ى جهل و شرک) مرده بود، پس او را (با هدایت خویش) حیات بخشیدیم و براى او نورى (از ایمان) قرار دادیم که با آن در میان مردم راه خود را بیابد، مَثَل او مَثَل کسى است که در ظلمت‏هاى (جهل و شرک) قرار دارد و از آن بیرون آمدنى نیست؟ این گونه براى کافران، کارهایى که مى‏ کردند جلوه داده شده بود.

 

حجت ظاهری و باطنی:

خداوند برای انسان، دو حجت قرار داده است که این دو با کمک و تقویت یکدیگر انسان را هدایت میکنند. عقل حجت و امام درونی ست که پایگاه و فرودگاهی ست برای پذیرش الهامات و هدایت های ملکوتی امام زمان عج. هرچقدر عقلانیت در جامعه بیشتر شود امام زمان عج و حجت بیرونی تقویت میشود و کار هدایت راحت تر.

خداوند از باب « لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُم» هر کس به دستورات عقل و حجت درونی عمل کند او را از هدایتها و الهامات حجت بیرونی بهره مند میسازد و بطور نامحسوس امام او را از طریق ارتباط دادن با ملائکه با فرستادن و الهام افکار مثبت و راهگشا و عاقبت نگری زندگی او را مدیریت میکند و همیشه در زندگی تصمیمات صحیح میگیرد و دچار پریشان حالی و سردرگمی نمیگردد و عاقبت نگر میشود و به کمک نور حجت ظاهری و باطنی از ظلمات دنیا رها و به وادی نور ملکوت وارد میشود.

 

شیطان ظاهری و باطنی:

خداوند از باب استمداد باطل و تقویت ابلیس و فراهم شدن زمینه امتحان بشریت، در درون انسان قوّه و نیرویی به نام قوّه ی وهم و خیال قرار داده است که فرودگاه وسوسه ها و افکار پلید شیطان میباشد. 

شیطان از طریق زیبا و جذابیت سازی و زینت دادن گناه  و ایجاد آرزوهای طولانی دنیوی و تلقین و توهم سازی به لذّت فراوان داشتن گناه در قوّه وهم و خیال، انسان را گمراه میسازد.  

ابلیس از راه اندیشه و تعقل گمراه نمیکند بلکه از طریق توهمات و خیالات، گناهان را بیش از اندازه بزرگ میکند. همان کاری که رسانه های آمریکایی و شیطان بزرگ  انجام میدهند.

 

نتیجه تجمیع عقول:

اگر عقل از حالت پراکندگی، اضطراب و تشویش نجات پیدا کند و عقل بتواند بر قوای شهوت و غضب حاکم شود و همه ی قوا را تجمیع کند به حالت طمانینه و آرامش میرسد که مقدمه ی سلوک الی الله ست و به معراج و لقاء الله راه پیدا میکند:

الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[11]

 (هدایت شدگان) کسانى هستند که ایمان آورده و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏گیرد. بدانید که تنها با یاد خدا دلها آرام مى ‏گیرد.

«یَأَیَّتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ*ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً*فَادْخُلىِ فىِ عِبَادِى*وَ ادْخُلىِ جَنَّتىِ»[12]

اى جان آرام گرفته (جانى که در سایه کمال تقوا به مرتبه‏اى رسیده که هواها و شیاطین توان انحرافش را ندارند)، به سوى پروردگار خویش بازگرد در حالى که تو از او خشنود و او از تو خشنود است.پس در میان بندگان من درآى. و در بهشت من داخل شو.

 

مراد از تکمیل احلام:

«حلم» به معنای نگه داشتن نفس و طبع از هیجان غضب و احساسات و حالت آرامش و طمأنینه در مقابل آنچه با طبع انسان سازگار نیست میباشد.[13]

برخی حلم را به معنای عقل میدانند[14] .

بنابراین مراد یا این است که بعد از تجمیع عقل نوبت به تکمیل عقل میرسد و تجمیع مقدمه تکامل عقل میباشد.

و یا مراد این است که بعد از تجمیع عقل و نجات از تشویش خواطر و تمایل به شهوات و آرزوهای دنیوی، نفس انسان قادر میشود به حفظ نفس از هیجانات قوه ی غضب و شهوت. و سلطنت عقل در نفس کامل میشود.

در روایت خرائج بجای «احلامهم»، «اخلاقهم» آمده که به این معناست که پس از اصلاح عقل، اخلاق و در نتیجه رفتار انسانها اصلاح میشود.



[1] کافی ج1ص 10

 

[2] کمال الدین ج 2 ص 656

 

[3] غیبت نعمانی ص235

 

[4] ( 2) النازعات: 5.

[5] بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم / ج‏1 / 61 / 3 باب فی الأئمة أنهم حجة الله و باب الله..... ص : 61

 

[6] ر.ک. تفسیر سوره حمد ، 55    

 

[7] میزان الحکمة ؛ ج‏1-فارسى ؛ ص63

 

[8] بقره، آیه257

[9] سوره نور، آیه 40

[10] سوره انعام، آیه 122

[11] رعد، آیه 28

[12] فجر، آیه 27-30

[13] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏2، ص: 273

[14] لسان العرب، ج‏12، ص: 146

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۳۰
علی مویدی

نظرات  (۱)

۳۰ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۱۶ فریبرز رازقی
سلام.احسنت. مطالب خوبی دارید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">